امروز :پنج شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت : ۰۶:۱۹:۳۹

پایگاه خبری تحلیلی راه ملت
اولین و تنها رسانه کاملا دانشجویی استان کهگیلویه وبویراحمد

اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل

به زبان محاوره‌ای

اندر حکایت بازار شهرم گچساران

اندر حکایت بازار شهرم گچساران

چرا بین قیمت پوشاک و لباس گچساران و بهبهان این همه تفاوت هست اونا جنسشون به درد نخور و بنجله یا ارزون تر میخرن نسبت به مغازه دار شهر ما؟

راه ملت:

 یاسر فتحی

چندی پیش جهت خرید گوشت گوسفند صبح زود شال و کلاه کردم و دوان دوان سمت بازار راه افتادم به اولین مغازه قصابی که رسیدم عزم را برای خرید گوشت جزم کردم و نگاهی به لاشه های گوشت انداختم و گفتم جناب قصاب همین ران گوسفند که آویزان کرده ای را برام وزن کن و قصاب هم با اجازتون علاوه بر ران، قسمتی از کمر و دنده هایی که کنار ترازویش گذاشته بود را به آن اضافه کرد، کشید و فرمود صد و ده هزار تومان! منم نگاهی به وزن گوشت انداختم و پرداخت کردم و با این فکر که عیال محترمه گوشت را بپسندد یا نپسندد به سمت خانه راه افتادم همین طور که حساب می کردم سه کیلو و ششصد و شصت گرم ضرب در بیست و هفت هزار تومن نه انگار نشد خب ضرب در بیست و هشت نه بازم نشد از سرعت خود کاستم و دست به گوشی بردم و با ماشین حساب به حساب و کتاب پرداختم که شد از قرار معلوم کیلویی سی هزار تومان، خب با خودم گفتم بنده خدا اشتباه کرده و برگشتم طرف مغازه و تا خواستم بگم جناب قصاب، یهو دیدم که مبلغ روی ترازوی ایشان سی هزار تومن است و اتفاقا کارش دقیق است باز دست به گوشی بردیم و زدیم ۱۲۴ گفت الو بفرما گفتم سلام برادر. گوشت گوسفند کیلویی چنده؟ گفت بیست و پنج هزار و پونصد تومن گفتم خب فلان جا میده سی تومن گفت کجا دو سه بار هی گفتم فلان جا گفت چنین جایی نداریم گفتم  مگه گچساران نیستی گفت نه یاسوجه!!! گفتم چطور یاسوج من که ۱۲۴ با خط همراه اول گرفتم گفت خب یاسوجه دیگه. گفتیم عیب نداره دویست متر اونورتر اداره صنعت، معدن و تجارته بریم اونجا تا بیان یه گوش مالی حسابیش بدن تا دیگه گرون فروشی نکنه. خب ما رفتیم داخل اداره و وارد اتاق بازرسی و سلام علیکم و احوالپرسی و اتفاقا آشنا هم بودن و جریان رو گفتیم و یه فرم شکایت دادن دست ما و گفتن پر کن تا با بازرس برین دم مغازه، ما هم گفتیم چه خوب و داشتیم فرم پر میکردیم که قصاب با همون سر وضع داخل قصابی، دست و پیراهن خونی- گوشتی وارد شدن ما هم گفتیم آقا هنوز که یک خط هم درون برگه شکایت ننوشته ایم چطور جناب قصاب مطلع شدن و نکنه که قصاب علم غیب داره و با از ما بهترون نشست و برخاست؟! حالا دیگه نه میشد رفت ترازو رو دید و نه آثار جرم و نه بازرسی در محل! گفتم نکنه الان بگن شما چرا اومدین شکایت و قصاب شاکی بشه و خود ما رو جریمه کنن. یهویی تو دلم گفتم بگم آقا غلط کردیم و اشتباه شده و بریم تا اتفاقی نیفتاده که قصاب دست به جیب شد و یه بسته پنج تومنی درآورد و گفت آقا من گوشت رو کیلو بیست و هشت و پونصد خریدم و به شما دادم سی تومن و گوشتش بهترین گوشت بازاره و بیشتر می ارزه و حالا هر چقد بگی من بهت پس میدم. داشت موضوع جالب میشد که یکی از دوستان بازرس گفت نه گوشت باید بره کارشناسی و کارشناس بیاد شاید قیمتش همین باشه!!! جالبه قصاب قبول داشت گرون داده و حالا کی بازرس اداره که وظیفش حمایت از من رو بگیره؟ گفتم مثلا ممکن کارشناس بگه بیشتر می ارزه یا کمتر؟!!! مگه قیمت گوشت معلوم نیست؟ گفت نه باید کارشناسی بشه. گفتیم باشه بشه که راه افتادیم رفتیم سمت کارشناس و قصاب تو ماشین دست انداخته بود دور گردن من که آقا من چند خانواده رو نون میدم و هیچی ندارم و ببخش منو و … ما هم به قصاب گفتیم اقا ما میگذریم ولی جان خودت اگه با نظر کارشناس و بازرس من محکوم شدم تو هم از من بگذر. حالا کم مونده بود منم بگم جان مادرت قسم بخور منم محکوم شدم تو ببخشی منو. رسیدیم به مغازه کارشناس و از قضا کارشناس نبود ولی کارگر قصابی کارشناس گفت اگه من بودم کیلویی بیست و هشت میدادم این گوشت رو و در همین حین وقتی چشمش به قصاب فروشنده گوشت افتاد گفت خب نه تا سی هم میشه داد!!! و به من گفت بابا بهت نمیاد خسیس باشی و ما باوی ها از این مرام ها نداریم که نون مردم رو ببریم و فلان … حالا که کارشناس اونجا نبود من و قصاب و بازرس برگشتیم اداره صنعت معدن و تجارت و باز منتظر موندیم کارشناس بیاد و هی میگفتن که میاد منم عصرکار بودم و عیال محترمه هی پیام میداد که یادت نره نون بگیری و گوشت هم تو گرما گذاشته بود قصاب هم جلو رو همه هی میگفت من اشتباه کردم و بازرس میگفت نه کارشناس باید بیاد و حالا کی بازرس رو قانع کنه!!! منم دیدم که نه، فایده نداره و زهی خیال باطل. گفتم آقا من چطور میتونم برم گفتن خب باید زیر برگه بنویسی رضایت میدم و برو بسلامت منم با جان و دل نوشتم از عمق وجود رضایت دارم ودیگه تکرار نمیشه و قصاب هم گفت آقا ما خیلی مخلصیم و خدا رفتگانت رو بیامرزه و خدانگهدارت. همون  روز اینو فهمیدم که اصلا توی قصابی های شهرم نرخ نامه وجود خارجی نداره و مصوب نشده که مثلا چه نوع گوشتی چه قیمتی یا لااقل مثلا نحوه فروش گوشت بدون استخوان یا راسته و … چطوره و گوشت بدون استخوان برا فروش وجود خارجی نداره و قیمت گوشت ران با دنده یا گردن یکیست و خیلی موارد دیگر که باعث شده درآمد همون قصابی که به بنده گوشت رو گرون داده بود و خودش هم معترف بود به ماهانه بیش از پانزده میلیون برسه.( الان پیش خودتون میگین چطور فهمیدی درامدش رو؟ خب لاشه های گوشت رو شمردم و وزن تقریبی تو ذهنم ضرب کردم حالا بماند که جگر که رایگان رو لاشه و کله پاچه و … بیش ار بیست میلیون شد منم یه هشت میلیون کم کردم بخاطر مالیات و گوشت رایگان برا آقازاده ها و … شد پونزده میلیون) تو این دو سه روز یکم به وضع بازار شهرم فکر کردم و واقعا فک نکنم تو هیچ کجای دنیا وضع چنین باشه و بد نیست یکم از نتایج فکر کردنم تو این چند روز رو بنویسم و با هم بهش فکر کنیم تا لااقل هم فکر باشیم و با هم غصه بخوریم.

نون دونه ای صد و هشتاد باید چونه ای معادل ۱۹۰ گرم داشته باشه که هیچ جا بیش از ۱۵۰ گرم نیست معمولا  و اگه حتی یک نانوا چونش وزنش ۱۹۰ گرم بود تو شهرمون اون نانوا فک نکنم وجود خارجی داشته باشه و فقط رو کاغذه.

تو این سه ماه که کرایه تاکسی ۴۰ درصد رشد داشته حتی یک تاکسی تو شهرمون نرخ نامه روی شیشه نصب نکرده یا مسئولین اطلاع رسانی نکردن که کرایه ششصد و پنجاه تومنه نه هفتصد و افزایش کرایه ۴۰ درصد بوده و افزایش حقوق یه کارمند ۱۲ درصد و هیچ کس هم صداش در نیومد! و جالبتر اینکه مبلغ کرایه تا فلکه سرباز و فلکه سه راهی حتی پونصد تومن هم نیست و مبلغ هر دربستی از مرکز شهر تا آخر کارکنان یا پانصد دستگاه حداکثر دو هزار و ششصد تومنه نه سه تومن!!!! و جالبتر اینکه تو این دو سال وقتی تاکسی بیسیم شهر مبلغ واقعی رو رعایت کرد با جریمه و توقیف مواجه شد و گفتن شما هم باید اجحاف کنین چون عرف اینه!!!!

مرغ رو میخریم ولی امکان نداره حداقل صد و پنجاه گرم از وزنش آب و خون نباشه که توی پلاستیکش جمع شده و به وضوح مشخصه و برای این آب و خون چیزی حدود هزار تومن برای هر کیلو پرداخت میکنیم در صورتی که مرغ باید خشک بسته بندی بشه این روزا هم که بال و پر دراورده و پر کشیده قیمتش.

میریم میوه بگیریم حتما باید درهم بگیریم و جالب اینکه گیلاس هشت تومنی شده هفت تومن و سیب و آلوزرد و انگور و … دو هزار تومنی هم شده هفت تومن و باید همه رو درهم بریزیم بخریم وگرنه اگه جدا جدا بخوایم همون گیلاس میشه دوازده تومن و بقیه هم پنج تومن تا باز مجبور باشیم بگیم آقا دستت درد نکنه همون در هم خوبه.

میریم جگر گوسفند بگیریم قصاب با سس سفید میفروشه اونم به قیمت یک کیلو گوشت و اصلا هیچ راهی هم نداره و باید سس بی ارزش با جگر سیاه فروخته بشه به همون قیمت یک کیلو گوشت.

امکان نداره کیسه سیمان فله ای که به قول فروشنده پنجاه کیلوست هیچ وقت پنجاه کیلو باشه و همیشه چند کیلو کمتر پر میشه و حالا به فرض ما بیست کیسه بگیریم و هر کیسه پنج کیلو کم باشه حسابش مشخصه.

میریم کفش فروشی کفش بگیریم کفاش میگه صد هزار تومن و جالب اینکه خرید این کفش برای کفاش به صورت عمده زیر پنجاه هزار تومنه و همیشه کفش فروش سود بالای صد درصد میخواد تو شهر من هرکی هم میگه نه بنده بهش ثابت میکنم که بیش از دو برابر قیمت خرید داره میفروشه.

تا حالا دقت کردین که اگه ده تا مغازه مرغ فروشی تو شهرمون هست یا قصابی نصف این تعداد مال یک شخص یا یک خانواده است و اتفاقا همونا همه کاره صنف؟ خودتون تا آخرش رو بخونید دیگه.

چرا بین قیمت پوشاک و لباس گچساران و بهبهان این همه تفاوت هست اونا جنسشون به درد نخور و بنجله یا ارزون تر میخرن نسبت به مغازه دار شهر ما؟

تا حالا شده یه مغازه میوه فروشی تو خیابون هلال احمر به علت گرونفروشی تعطیل بشه؟ کسی خبر از قیمتاشون داره؟

حالا یه سئوال از مغازه دارا؟ چند روز پیش تو جلسه با نماینده محترم شهرستان از زیادی مالیات گفتید و خیلی نالیدین. من که میگم حق با شماست و مالیات پرداختی میره خزانه و معمولا هم صرف کلان شهرها و … میشه و ما که آثاری ازش نمی بینیم اما خداوکیلی خودمونیم بزرگترین کفش فروشی شهر مالیاتش سالی ششصد تومنه یعنی ده درصد درامدش.  زیاده؟ آقا خدایی می ارزه برا درامد سالی شش میلیون داری کفش میفروشی؟ حالا دیگه خودتون همه اصناف رو با مالیات این یک نمونه که عرض کردم مقایسه کنید و جالب اینجاست که مالیات پرداختی یه فرهنگی از بزرگترین کفش فروشی شهرمون بیشتره و از قیمت و نحوه نرخ گذاری کفش هم که اگه گله ای باشه دستمون به جایی بند نیست.

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

من با کمال تأسف هر روز مواجه هستم با مشکلاتی جانفرسا که گاهی ناچار می‏شوم تذکراتی به ملت شریف بدهم. از آن‏جمله قضیۀ اجحاف و گرانفروشی است که کراراً شکایت از آن دارند و حتی گفته می‏شود که برخلاف موازین شرعیه، اجناس را که از طرف دولت مبنی بر آنکه به قیمت معینی بفروشند، به قیمتهای بسیار گزاف به مردم مستمند می‏فروشند و موجبات ناراحتی و مضیقه برای برادران و خواهران خود فراهم می‏کنند.

من از فروشندگان، خصوصاً آنچه مربوط است به ارتزاق مردم، تقاضا می‏کنم دست از این اجحاف و تعدی بردارند و به اخلاق و اعمال اسلامی برگردند. من آنان را نصیحت می‏کنم که با این ملتی که خون خود را در راه اسلام داد و جوانان عزیز خود را از دست داد با عدل و انصاف رفتار کنند. من خوف آن دارم که خدای نخواسته به غضب خداوند قهار مبتلا گردیم و تر و خشک با هم بسوزد.

من اخیراً اخطار می‏کنم که اگر دست از اجحافات و مخالفت با اسلام برندارند، حسب عدل الهی و حکومت شرعیه، تعزیرات و سیاسات شرعیۀ اسلامیه با آنان رفتار می‏شود. برادران! قبل از آمدن تازیانۀ الهی به خود آیید و دست از ستم بردارید. خداوند شما را اصلاح کند. والسلام علیکم.

روح‏اللّه‏ الموسوی الخمینی

در این موضوع هم فرماندار هم رئیس اداره صنعت معدن تجارت و هم رئیس تعزیرات حکومتی شهرمان قصور کرده اند و ما مردم هم بی تقصیر نیستیم. البته دیگه اینقدر هم بی انصاف نیستیم که همه زحمات را نادیده بگیریم و بگیم هیچ نظارتی نمیشه و هستند مامورین و بازرس هایی که با جون و دل تلاش می کنن و اما به دلایل مختلف از جمله عدم حمایت قضایی و عدم وجود تامین امنیت برای خود و خانواده هاشون بیش از این نمی تونن قانون رو بدرستی اجرا کنن و برخورد بازدارنده ای انجام بدن ولی نه اینکه هم اکنون که ما از مراحل انقلاب اسلامی و  تشکیل نظام اسلامی گذر کرده و در مرحله تشکیل دولت اسلامی به سر میبریم چنین در بازاری که تحت کنترل دولت اسلامیست حروم خواری و گرانفروشی رواج پیدا کنه و همه سکوت کنن.

آیا واقعا آنچه در بالا گفته شد وجود دارد یا نه؟ که البته این بخش بسیار بسیار کوچکی از مشکلات بازار ماست و خود بهتر میدانید که چه اجحافی در حق مردم شهرمان میشه.

بسم الله الرحمن الرحیم

بنام خداوند بخشنده مهربان

ویل للمطففین (۱)  وای بر کم فرشان
الذین إ ذا اکتالوا على الناس یستوفون (۲) آنـهـا کـه وقـتـى بـراى خـود کـیـل مـى کـنـنـد حـق خـود را بـه طـور کامل مى گیرند.

و إ ذا کالوهم اءو وزنوهم یخسرون (۳) اما هنگامى که مى خواهند براى دیگران کیل یا وزن کنند کم مى گذارند!

الا یظن اءولئک اءنهم مبعوثون (۴) آیا آنها باور ندارند که برانگیخته مى شوند.
لیوم عظیم (۵) در روزى بزرگ
یوم یقوم الناس لرب العالمین (۶) روزى که مردم در پیشگاه رب العالمین مى ایستند.

منتشر شده در :2016/07/25 - 05:07|شناسه خبر: 28937 797 بازدید
گزارش خطا:
توجه این خبر بدون دخالت انسانی و بصورت کاملا اتوماتیک از وب سایت "پایگاه خبری کبنانیوز" دریافت شده است لطفا در صورت مغایرت با قوانین نظام جمهوری اسلامی یا اشکلات دیگر احتمالی در نوشتار روی دکمه گزارش خطا کلیک کنید.

اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:

صفحه ارسال خبر - یادداشت

ایمیل گروه خبری راه ملت: [email protected]

تماس مستقیم : 09120139712

نظرات

ارسال نظر جدید

  • آخرین اخبار

آخرین اخبار استان

حمایت می کنیم


ساخت انواع وبسایت
بالای صفحه