امروز :چهارشنبه ۷ آذر ۱۴۰۳ساعت : ۱۲:۱۳:۵۹

پایگاه خبری تحلیلی راه ملت
اولین و تنها رسانه کاملا دانشجویی استان کهگیلویه وبویراحمد

اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل

در دل هایی یکی از دختران خوابگاه المهدی یاسوج:

حاشا به غیرتت مرد غیور لر / ببین میراث داران غیرتت را!!!

خواهران خوابگاهی من در آن هنگام، نه بزک کرده بودند و نه طنازی!!!! آنان فقط برای حفظ جان به کوچه پناه بردند

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان راه ملت است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
بینندگان راه ملت می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.

راه ملت، صبح امروز در حادثه ای که به علت بی احتیاطی فرد مغازه داری رخ داد خوابگاه دخترانه شهر یاسوج دچار آتش سوزی شد.

خوشبختانه با حضور به موقع نیروهای آتش نشانی حریق مهار و از گسترش آتش جلوگیری شد. اما متاسفانه اعمال برخی افراد سودجو باعث رنجش خاطر دختران عزیز و با عفت این خوابگاه شد.

یکی از اعضا خوابگاه در متنی که برای راه ملت ارسال شده است شرح حادثه داد است، راه ملت بنا به رسالت خبری خود این متن را جهت آگاه سازی افکار عمومی منتشر می کند. بدیهی می باشد کاربران عزیز می توانند با ارسال یادداشت یا نظر متن زیر را تایید یا نقد کنند.

 

(رها): امروز یکشنبه حوالی ساعت ۱۱/۱۳دقیقه خوابگاه المهدی واقع در سالم آباد یاسوج غرق در حریق شد…

قبل از هر چیز با اطمینان و اطلاع راسخ میگویم که مسئول و صاحب خوابگاه کوچکترین کم کاری و یا اهمالکاری نداشتند و مردی که قصد باز کردن مغازه ای در کنار خوابگاه را داشت با آتیش زدن زباله ها کنار دیوار ایزوگام شده خوابگاه، به صورت غیر عمد اما بی احتیاطی خوابگاه را به آتیش کشید…

من به عنوان عضوی از خوابگاه و شاهد عینی ماجرا….

با شنیدن صدای مسئول خوابگاه که با استرس و ترس فریاد میزد خواهران خوابگاه را ترک کنید به خودم آمدم. از اتاق بیرون زدم اندکی بوی دود به مشامم رسید. کمی از اتاق دور شدم اما برگشتم و با ترس و لرز چادرم را از رختاویز اتاق بیرون کشیدم.

غلظت دود هر لحظه بیشتر میشد و صدای سرفه و جیغ بچه ها ساختمان را پر کرده بود. به هر شکل ممکن، خودمان را به در خروجی رساندیم اما آتش سوزی به حدی بود که عبور از در خروجی سخت شد چرا که به دلیل زبانه کشیدن زبانه های آتش به دیواره ها و نمای بیرون ساختمان، تیکه های مذاب قیر و ایزوگام بود که از بالای ساختمان به پایین میریخت…

به دلیل آتش سوزی ناگهانی و متعاقب آن زبانه کشیدن آتش و دود به داخل ساختمان، دختران ساکن در خوابگاه فرصتی برای برداشتن چادر و یا پوشش نداشته و با ترس و استرس و شرم زیادی خودشان را به کوچه رساندند.

اعتراف میکنم که ترسیدم و هر دختری با هر اندیشه ای(مقید یا نادان) در آن شرایط بحرانی، کمترین فکری به پوشش نمیکرد و نجات جان در اولویت قرار داشت.

اما طولی نکشید که دختران جان به در برده از هرم و زبانه های آتیش ساختمان، گرفتار آماج نگاه های مسموم و رذل جوانان بیرون از ساختمان و هدف فیلم برداری گوشی های آنان قرار گرفتند.

افسوس..در شرایطی که عده ای از دختران مسلمان و هم استانی ما به خاطر ترس از اتفاقی ناگهانی و وحشتناک، مجبور شدند به کوچه پناه ببرند، عده زیادی از مردان خیابان و رهگذر اما به چیزی دیگر می اندیشیدند!!!!

آیا حیا و عفاف فقط مختص بانوان است؟؟ مگر نه این است که خداوند در سوره مبارکه نور قبل از اینکه به زنان دستور حجاب دهد به مردان فرمود: قل المومنین یغضو من ابصارهم؟؟؟؟)

حاشا به غیرتت مرد مسلمان!!! حاشا به غیرتت مرد غیور لر که از دیر باز سمبل غیرت و مردانگی و ناموس پرستی بودی!!! ببین میراث داران غیرتت را!!!

خواهران خوابگاهی من در آن هنگام، نه بزک کرده بودند و نه طنازی!!!! آنان فقط برای حفظ جان به کوچه پناه بردند.

اما افسوس که گرمای نگاه هوس آلود برخی مردان هموطن و همکیشم در بیرون از ساختمان غرق درآتش، سوزنده تر از گرمای ساختمان بود، چراکه در ساختمان فقط تن دختران سرزمینم میسوخت اما در کوچه روان و باورمان لگدمال شد و از این همه بی غیرتی و وقاحت بهت زده ماندیم.

من شخصا با اینکه چادرم را محکم بر سرم گرفته بودم وقتی هم خوابگاهی هایم را نظاره میکردم که از شدت شرم با دست چشمهایشان را گرفته بودند چاره ای جز تقسیم چادرم برای پوشاندن خواهرانم ندیدم.

وقتی از آتش ساختمان جان سالم به در بردیم و گرفتار وقاحت بیرون شدیم…یادم آمد مادرم را…..همان مادری که وقتی در کوچه به دست یک عده حرامی سیلی خورد و بر زمین افتاد قبل از اینکه نگران درد و کبودی صورتش باشد نگران افتادن چادرش بود. چادرش را محکم گرفت و فریاد زد یا ابتاه…..

مادرم شاید بعداز این بیست و اندی سال که عمر از خدا گرفتم امروز برای نخستین بار گوشه کوچکی از دردهایت را درک کردم…

مادرم میدانم شیعه و اولاد خوبی برایت نبوده ام اما تمام تلاشم این بوده که حداقل به لحاظ عفاف و حجاب به کنیزان و غلامانت شبیه باشم…

مادرم یقین دارم که صدای شکسته شدن دلم را هنگامی که مردان بی غیرت را گوشی به دست درحال فیلم گرفتن از دختران بی پناه دیدم شنیدی…

مادرم خودم و خواهرانم را به خدای شما و شما میسپارم…

در پایان از ماموران آتش نشانی، اورژانس، صداوسیما و نیروی انتظامی که با حضور به موقع خود باعث دلگرمی و مهار به موقع آتش شدند، از طرف تمام اعضاء خوابگاه تقدیر و تشکر می کنم.

“رها ساکن خوابگاه”

منتشر شده در :2015/10/05 - 06:10|شناسه خبر: 16361 8088 بازدید
گزارش خطا:

اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:

صفحه ارسال خبر - یادداشت

ایمیل گروه خبری راه ملت: News@RaheMellat.ir

تماس مستقیم : 09120139712

نظرات

ارسال نظر جدید

  • آخرین اخبار

آخرین اخبار استان

حمایت می کنیم


ساخت انواع وبسایت
بالای صفحه