بسم الرحمن الرحیم یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعافو خداوند دراین آیه می فرمایند شما را شعبه شعبه وقبله قبیله کردیم برای شناسی و نشان از این است که شأن نزول آیه سیر زندگی انسان از ابتدای خلقت آدم تا دورانی را نشان می دهد که قبایل متعدد […]
بسم الرحمن الرحیم یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعافو خداوند دراین آیه می فرمایند شما را شعبه شعبه وقبله قبیله کردیم برای شناسی و نشان از این است که شأن نزول آیه سیر زندگی انسان از ابتدای خلقت آدم تا دورانی را نشان می دهد که قبایل متعدد و ایلات و طوایف مختلفی بوجود آمدند تا آنجا که فقط با استفاده از نام شعبه ها و قبایل آنها را شناسایی و هویت هر کدام را مشخص کرد.
در مسیر زندگی اجتماعی انسانها به مرحله ای رسیدند که برای استمرار صحیح زندگی و مشخص شدن راه درست از غلط نیاز به وجود پیامبران پیدا کردند و خداوند برای هدایت جوامع مختلف پیامبران را فرستاند و فرمودند:
لقد ارسلنا رُسلنا بالبینات وانزلنا مَُهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط همانا رسولانی را با دلایل روشن فرستادیم وهمراه آنان کتاب وترازو برای بر قراری قسط میان شما فرستادیم بخوبی می رساند که این قبایل و شعبه های مختلف برای ادامۀ زندگی نیاز به کتاب و قانون برای هدایت مسیر زندگی اجتماعی دارند مسیری که بدون قانون وکتاب زندگی اجتماعی و بر قراری قسط امکان پذیر نخواهد بود و در جهت برقراری این قسط و ادامۀ صحیح زندگی انسان را در مرحله ای بالاتر برده می فرمایند ان الله یأمرکم ان تؤدو الامانات الی اهلها واذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل همانا خداوند امانتها را به اهلش می دهد و اگر حکمیتی به شما داده شد به عدل حکم کنید.
در اینجا هدف این نیست که هر کس آن چنانکه مُد شده است با نصب شدن، خود را اهل امانات الهی بداند و دیگرانی که عزل شده اند را نا اهل بداند بلکه منظور از اهل آن است که نه آنچنانکه هزار و چهار صد سال کسانی آمدند و استفاده یا سوء استفاده کردند بگویند و ابزار قرار دهند ولی عمل نکنند و پای بند نباشند بلکه باید توجه کرد که بدون برقرای و تحکم عدالت به خود و امانات و مردم و دین خیانت کرده اند که اشاره به توصیه های امام علی به مالک در این خصوص بیانگر همه چیز است و غیر آن استفاده از آیات و فرامین معصومین بعنوان ابزار قدرت است و بس که در چنین شرایطی نتیجه ای جز نژاد پرستی و یا تند رویهای داعش و طالبان و القاعده و غیره را بدنبال نخواهد داشت.
قومیت نیز همانطور که آیات به مقتضیات زمان آمده اند و در هر شرایط زمانی به شیوه ای خاص بیان شده اند و حدود را مشخص نموده اند در گذر زمان و از خلقت تا کنون دچار تغیراتی با توجه به شرایط و ویژگیهای زمانی شده اند و از کیومرث شروع شده تا خانواده ها و قبایل غار و جنگل نشین که به قول علمای تاریخ در کوهها زندگی کردند و بعد به دامنه ها آمدند و نیاز به حل مسائل میان خودشان باعث ضرورت انبیا شده است تا راه زندگی را به آنها یاد دهند و در ادامه حل و فصل امور را کسانی به عهده گرفتند.
این سیر در تاریخ ایران(ایلام و انشان) بنام قبایل ایلامی مشهور و آمده است که هزاران سال طول کشید تا چوپانان کوه نشین ایلامی شیوۀ زندگی در دشت را یاد گرفتند و به اصطلاح شهر نشین شدند همین روند در دوران هخامنشی چنین آمده است که قبایل آنان ده تا یازده قبیله بودند که شش تای آن کوچرو بوده اند و در زمان اشکانیان تمامی کوچ رو بوده و بعد از به قدرت رسیدن شهر نشینی را اختیارکردند که باز جو غالب با کوچرو ها بوده زندگی غالب مردم شبانکاره(چوپانی) وکرد داشته اند در دوران اسلامی همین شبانکاره ها و کردان را به نام رَم(زَم) ها آورده اند که از پنج رم(زم) موجود در پارس سه تا از آنها در کوره ارگان(ارجان) بود و یکی از آنها با توجه به تشابه اسمی مشترک در کوره ارگان و شاپور بود و یکی از آنها در کوره اردشیر بوده است اگر چه با قدرتی که کسب کردند و موقعیتی که به دست آوردند بقیۀ کوره های فارس را نیز به تصرف خود در آوردند.رم(زم) هایی که در کوره ارگان بودند در آن قسمتی قرار داشتندکه امروز به نام استان کوه گیلویه و بویر احمد می باشند اگر چه به خاطر ماهیت و شیوۀ زندگی زمستانها تا ساحل دریا پیش می رفتند تا نیازهای دامی خود را بدست آورند. این رم(زم) ها عبارت بودند از: زم بازرنجان(بسنجان)، زم جیلویه، زم زیز و لوالجان و زم الذیوان که در فارس دو زم بدین نام یکی در کوره شاپور و یکی در کوره ارگان(ارجان) بوده است.
زم هم ریشۀ عربی دارد و هم ریشۀ پارسی زیرا از نظر اوستا می توان آن را برگرفته از زامیاد و زمیگ دانست که هر دو به معنی زمین می باشند و رم نیز بر گرفته از رمه وگله می باشد که به هر دو شکل صحیح است و شیوه ای از زندگی و یا سکونت را نشان می دهد اما همین شیوۀ زندگی در دوره ای بوسیلۀ مورخین بویژه حمداله مستوفی ناگهان تحت عنوان لر آورده و وجه تسمیه هایی برایشان نیز ذکر کرده اند همچنین عده ای از محققین بخاطر وجود نام کرد از زمان اشکانیان تا کنون احساس کرده اند که لر وکرد یکی هستند و از نظر نژادی نیز یکی می باشند منظور نه در خلقت که همه یکی هستند بلکه در دوران آریاها(پارس، پارت، ماد، سکایی و کاسی وحتی خوزیها(ایلامیان)) مورد نظر است از جمله رشید یاسمی که در این مورد اشتباه کرده است وکرد به معنی شیوۀ زندگی را با کرد نژادی که ریشه در ماد دارد یکی بحساب آورده اند بنا بر این مناطقی مانند کردستان درکنار بهبهان و ده کرد ایذه و ده کرد بختیاری که به شهر کرد مشهور شده است ریشه در محل سکونت چوپانان و صاحبان حشم وگله و رمه دارد و با کردستان که هم به معنی شیوۀ زندگی و هم نژادی است فرق دارد.
در مورد لر حمداله مستوفی معتقد است که چون در قرن سوم دو برادر یکی بزرگتر بنام بدر و دیگری کوچکتر بنام منصور در مناطق لر نشین حاکم بودند آنکه بزرگتر بود بر چهارمحال و بختیاری و بخشی از خوزستان وکوه گیلویه وبهبهان حاکم بود و به نام لر بزرگ مشهور شد و منصور بر ایلام و لرستان حاکم بود و به نام لر کوچک مشهور شد نظر و دیدگاهی که بخاطر عدم قرابت دو حاکم مردود و از درجۀ اعتبار ساقط می باشد. که علل آنرا در وجه تسمیه ها خواهم گفت. بنا براین لر بزرگ و کوچک صرفاً بر اساس وسعت و جمعیت بوده است.
در دورۀ اتابکان لر از قرن ششم به بعد بوجود آمده است و از آن زمان به بعد سه منطقۀ بزرگ لر نشینی بوجود آمد که عبارتند از لر بزرگ ، لر کوچک و منطقۀ لر نشین سومی که میان لر بزرگ و فارس بنام شولستان مشهور بود و با مهاجرت طوایف چهاره گانۀ ممسنی از کوه گیلویه به آنجا شولها را خارج یا در خود هضم کرده و آن منطقه را به نام خود ممسنی نامیدند ضمن اینکه نباید غافل بود که همۀ لر بزرگ و شولستان به استثنای بختیاریها می توانند بازماندگان شبانکاره باشند که آنها خود نیز می توانند از بازماندگان بازرنگیان و دیگر زم ها بوده باشند و به همین نسبت ریشه درقبل از خود داشته باشند./خبرنما
* پژوهشگر حوزه تاریخ
اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:
ایمیل گروه خبری راه ملت: News@RaheMellat.ir
تماس مستقیم : 09120139712