پایگاه خبری تحلیلی راه ملت
اولین و تنها رسانه کاملا دانشجویی استان کهگیلویه وبویراحمد

اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل

طی سالیان اخیر در استان دور افتاده مان از دید دیگران، موارد متعدد خودکشی به چشم دیدم، و گاه با خانواده قربانیان وارد گفتگو شدم.

دورکیم معتقد بود که عوامل اجتماعی بیش از هر عامل دیگری بر خودکشی تاثیر گذار است.
“تقسیم بندی خودکشی در نظام فکری دورکیم ”

۱-《 خودکشی خود خواهانه》

۲-《خودکشی “دگر خواهانه” یا نوعدوستانه》

۳-《خودکشی ناشی از نابسامانی های اجتماعی》

در تعریف دورکیم توجه ما به خودکشی ناشی از نابسامانی اجتماعی جلب می شود،شاید بدین علت که رشد این نوع خودکشی در زیست ما بیشتر است.

گرچه از دید روانپزشکان خودکشی بیشتر منشا ژنتیکی دارد، اما معتقدم بستر اجتماعی و فرهنگی جامعه نقش غیر قابل انکاری دارد.

بنا دارم علل چند مورد از خودکشی ها در استان را برایتان تشریح کنم.

“فرد قربانی شده اول”
دختری که طی سالیان عاشق و شیفته شده بود در ناخودآگاه خود عاشق شدن را گناه میپنداشت و معاشقه را جرمی نابخشودنی. پس در درگیرها و فشارهای پر رنج ذهنی و روحی خود را در برابر جامعه ی مرد سالار با تمامی سنت هایش تنها پاسخگو یافت، بی آنکه خبری از معشوق باشد.
معشوق مردی بود که طبق باورها و سنت های مردسالارانه رشد کرده بود، روزی در میان گفتگوهایشان از او پرسیده بود تو که این چنین جملات عاشقانه ی برای من به زبان می آوری، بی گمان باید تجربه های مشابه ی زیادی داشته ای 《 بدبینی و بدگمانی دو ویژه گی جوامع مردسالار》
من بدنبال باکره جسمی وروحی هستم، بدنبال کسی هستم که احساسش برای خود من باشد،( او بر اساس باورهای دنیایی خودش فکر میکرد اما نمیدانست میشود احساس عاشقانه داشت و جملات عاشقانه به زبان آورد بی آنکه تجربه ای داشته باشی، در باورهای او دختران باکره زبانی لال دارند وتهی از احساس هستند” شوکه شدن و استیصال تنها ارمغانی بود برای دختر بی پناه، دیگر نه خبری از لیلی بود و نه مجنون. مایوس و ناامید و مالامال از ملال، دختر خودکشی کرد.

“فرد قربانی شده دوم.”

دخترک روستایی که خانواده ش بر اساس رسوم و باورهایشان موقع تولد ناف برید پسر عمو کرده بودند، ،( این مدل سرنوشت دوختها در زیستگاه بومی ما فراوان است) ،از زمان ناف بریدن دختر را در محدویت ها و سلب بیشتر روابط قرار دادند، و ابراز علاقه به دیگری را بی آبروی برای خانواده معنی میکردند و بشدت مورد مواخذه قرارمی دادند و ازدواج با پسر عمو را یک تکلیف مهم میدانستند که تحت هیچ شرایطی لغو آن امکان ندارد.
دختر با خوردن دارو و خودکشی که به خیال خود با هدف هوشیاری خانواده انجام میداد روزگار خویش به پایان رساند (هر چند شاید نمیدانست پایان ماجرا اینگونه میشود).

“فرد قربانی شده سوم”

دختری که در سن شش سالگی مورد تعرض و تجاوز یکی از بستگان نزدیکش قرار گرفته بود و تا سالهای بزرگسالی با رنج و اضطراب تداعی های ذهنی هرروزه روز حادثه زندگی میکرد.
او برای رهایی از کابوس و رنج و ملال آن حادثه شوم حذف فیزیکی خود بدست خود را انتخاب کرد، او سالها پیش هم یکبار دیگربا تجاوز روح ش به قتل رسیده بود، واین بار جسم و جان خود را برای نجات از کابوس های پررنج ملال انگیز روزها و شب هایش بدست خود حذف کرد و خودکشی کرد.

آیا اگر جریان آن حادثه شوم را با خانواده خود درمیان میگذاشت، خانواده برای حفظ آبرو سکوت نمیکردند؟ و مهر سکوت تنها مرهم رنج هایش نمیشد و باز روح ش این بار توسط خانواده برای مصالح و ابرو خانواده به قتل نمیرسید؟ تجربه ها اینگونه حوادث دردناک اثبات کرده است سکوت تنها واکنش خانواده است، آنهم سکوتی دردناک و تلخ.
و چقدر زیست قربانی تجاوز دردناک و تلخ است.

کاش به خویش بازنگریم و فرصت گفتگو و اعتراف را از اطرافیانمان نگیریم

کاش قضاوت را به صاحبش واگذار کنیم و از پنجره تحلیل و سکوت ماجراها را رصد کنیم ندای درونمان ما را بخاطر سکوت کمتر مواخذه خواهد کرد تا بخاطر قضاوت های ناعادلانه .

کاش از حوادثی که در پیرامونمان اتفاق می افتد بی تفاوت عبور نکنیم شاید روزی ما و اطرافیانمان طعمه این بازی روزگار شویم

کاش اگاهی و تحلیل و چاره یابی را بر تقلید و قضاوت و نادانی مقدم بداریم باشد که روزگارمان خوش گردد.

این مقاله ادامه دارد…….