چند روزی بود که خبری غیر منتظره عشایر وروستائیان حومه غربی شهرستان را نگران کرده بود. سر هر کوچه، پای هر کپر، کنار هر سیاه چادر، در هر چمنزار و کنار هر رودخونه، حرف یکی بود: دعا..دعا برای سلامتی دکتر دژمان عزیز، مردان خندان، متواضع و متخصص در حوزه دامپزشکی.
راه ملت: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین راه ملت است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
به قلم دکتر فاطمه بهرامیان:
چند روزی بود که خبری غیر منتظره عشایر وروستائیان حومه غربی شهرستان را نگران کرده بود.
سر هر کوچه، پای هر کپر، کنار هر سیاه چادر، در هر چمنزار و کنار هر رودخونه، حرف یکی بود: دعا..دعا برای سلامتی دکتر دژمان عزیز، مرد خندان، متواضع و متخصص در حوزه دامپزشکی. تکیه گاه و دلسوز عشایر و روستائیان کهگیلویه بزرگ.
پزشکی توانمند و متخصص که تخصص خود را متواضعانه به درب منازل افراد محروم می برد تا با التیام زخم ها و بیماری های دامهایشان، سفره هایشان را رنگین تر کند تا نکند مردی شرمنده خانواده اش باشد.
مردمان سخت کوش این دیار، از کوچک و بزرگ سال های سال دکتر دژمان را در کنار خود دیده اند. به عنوان عضو کوچکی از جامعه عشایر، شهادت می دهم که هیچ گاه نامساعد بودن هوا وشرایط، دکتر دژمان را از کمک به عشایر حومه غربی باز نداشت و بارها و بارها شاهد بودم در اوج گرمای تابستان و سوز سرمای زمستان، دام های عشایر را طبابت می کرد و الحق و الانصاف قلمی مبارک و شفابخش داشت، به قول بزرگان عشایر: (انگار نسخه هایش معجزه می کرد).
پزشک قصه ما، در کنار طبابت دام های روستاییان و عشایر، مرهم دل رنج دیده آنان نیز بود.همیشه پای درد دل مردم مینشست و با شناختی که از الزامات و سختی های زندگی روستایی و عشایری داشت و برای بهبهود وضعیت زندگی به آنها مشاوره میداد..به فرزندان عشایر همیشه توصیه میکرد در کنار همکاری و مساعدت به خانواده، از درس خواندن غافل نشوید و ادامه تحصیل بدهید.
زبان قاصر و قلم ناتوان است از به تصویر کشیدن خدامات بی شائبه و دلسوزانه دکتر در حق مردم روستا و عشایر. از ویژگی ها و اخلاق فوق العاده دکتر، درک وضعیت مالی مردم بود. وی هیچ گاه برای دستمزد، خدمت نکرد وکیفیت طبابتش کمترین ارتباطی با توانایی مالی مردمنداشت و برای دارا و ندار سنگتمام می گذاشت.در رفتارش نیز با همه با بزرگی و متانت و مهربانی رفتاری نیکو داشت و به قلب هایشان نفوذ کرده بود.
واقعا مردم او را دوست داشتند. این را از قبل می دانستم چرا که دکتر مردی مردمدار بود و مردم پاسداشت مهربانی هایش. چند روز پیش به مزرعه مان سری زدم، در همسایگی مزرعه ما، چراگاهی هست که یکی از عشایر، دامهایش را برای چرا آورده بود. صدای گریه مرد دامدار، توجهم را جلب کرد. با نگرانی ماشین را گوشه ای پارک کردم و به سمت ایشان رفتم. کمی که نزدیکتر شدم او را شناختم، یکی از اهالی روستا، با سلام و احوالپرسی علت را جویا شدم، گفت: بابا اشتفُتم دکتر دژمان حالش بَده، خدا قضاشه بزنه مه سَرُم، خدا قضای دکتر بیاره از سرات تا دمات قاشوم بزنه(کنایه از اینکه تمام دارایی مالیم فدای دکتر)، پیرمرد اشک می ریخت و دعا میکرد. و من جز تکرار دعای پیرمرد، کاری از دستم برنمیاد و یاد این اشعار ژاله سلطانی افتادم:
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد…خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد…دکتر عزیز، تو رفتی اما یاد و خاطره ات همیشه در قلب پاک مردمان این دیار باقی خواهد ماند.
از خداوند منان آرزوی علودرجات برای روح بلند و آسمانی دکتر عزیز و صبری جمیل و جزیل برای خانواده ایشان مسئلت داریم.
روحشان شاد ویادشان گرامی
اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:
ایمیل گروه خبری راه ملت: News@RaheMellat.ir
تماس مستقیم : 09120139712
خانم دکتر بهرامیان حرف دل همه عشایر را زدی واقعا حیف شد
روحشان شاد و یادشان گرامی
آفرین بهرام،الحق انسانی بزرگ بود،خیلی خوشحالم که تونستم تو حرفه ی (بانک) خودم زمانی که در قید حیات بود کاری براش انجام دادم،انسانیت چیزی جز خدمت به خلق نیست،،ایشون مصداق بارز انسان کاملی بودند،،خدارحمتش کنه،
روح دکتر مهربان جانسوزمان شاد ویادشان گرامی 😭😔😔
روحشون شاد ویادشان تاابد جاویدان
واقعا بینظری خااله جان
روحش شاد و یادش گرامی
الحق که دکتر دژمان برای عشایر منطقه نعمت بود
و در وصفش چ زیبا نگاشته اید
احسنت ب قلمت دکتر بهرامیان
روحش قرین رحمت الهی
روحشون شاد