گروه اجتماعی – کارشناسی ارشد پیوسته معماری را در دانشکده معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز گذرانده و هم اکنون در مقطع دکتری با رساله ای از جنس طراحی شهری در دانشگاه بوعلی سینای همدان مشغول به تحصیل می باشد.به …
گروه اجتماعی – کارشناسی ارشد پیوسته معماری را در دانشکده معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز گذرانده و هم اکنون در مقطع دکتری با رساله ای از جنس طراحی شهری در دانشگاه بوعلی سینای همدان مشغول به تحصیل می باشد.
به گزارش «بویر نیوز»، فرشاد نگین تاجی طی سال های گذشته علاوه بر تدریس در دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته های معماری و شهرسازی و همچنین داشتن تجربه مدیرگروهی این دو رشته در دانشگاه ها، در زمینه پژوهش نیز فعال بوده و مقالات متعدد داخلي و خارجي در زمينه معماري و شهرسازي چاپ کرده و یک کتاب نيز در اين خصوص، زیر چاپ دارد.
وی حدود یکسال و نیم است که ریاست انجمن معماران و شهرسازان استان کهگیلویه و بویراحمد را بر عهده دارد و طراحی پروژه های بزرگی را در داخل و خارج از استان، در زمینه معماری و شهرسازی بر عهده داشته است.
همچنين طراحي اسكله تفريحي در كشور قبرس در شهر بندري فاماگوستا با كارفرمايي سازمان ملل (UN) در زمان اقامت و گذراندن تحصيلات تكميلي از جمله تجربيات وی در زمينه طراحي در خارج از كشور ميباشد.
پیش از این گفتگوی با این “متخصص شهری” داشتیم که وی به برخی خیانت های شهری صورت گرفته در حق شهر یاسوج در دهه های گذشته اشاره کرد (اینجا) و اکنون نیز بخش دوم این مصاحبه از نظر خوانندگان می گذرد:
* شما در بخش قبلی مصاحبه ارزیابی خود را از شهرسازی در یاسوج عنوان کردید و چشم انداز این شهر را بطوری کامل شرح دادید. با این مقدمه می خواهیم بپرسیم که از نظر شما مشکلات شهر یاسوج چیست؟
قبل از شناسایی مشکلات شهر یاسوج ابتدا باید موضع خود را روشن کنم و تعریف خود را از مفهوم مشکل بگویم. از نظر من مشکل به وضعیتی نارسا که هنوز گشوده نشده و نیاز به مشکل گشایی دارد گفته می شود. پس هر وقت بتوانیم تفاوتی آشکار بین آنچه هست و آنچه که دلخواه است را تشخیص دهیم مشکل را ردیابی کرده ایم.
ویژگی مشکل هم این است که هدفی وجود دارد اما چگونگی دستیابی به آن روشن نیست. پس زمانی كه در رسیدن به هدف مانعی وجود داشته باشد مشکل پدیدار می شود . پس با این تعریف می بینیم که مشکلات شهر یاسوج نه از یک مقوله اند و نه دارای ماهیت یکسان اند.
بنابراين به این مشکلات باید از زوایای گوناگون نگاه کرد. مثلا ما می بینیم که در این طرح جامع شهر یاسوج در سال 1362، نبود کودکستان در شهر، سطح پایین سواد ، زمستانهای بسیار سرد و عدم وجود شبکه فاضلاب به عنوان مهمترین مشکلات شهر یاسوج شناخته شده اند و در آخرین طرح جامع این شهر در سال 1383 مشکلات ارتباطی و محدود بودن شهر با رشته کوه های زاگرس ، نرخ رشد بسیار بالای جمعیت ، ساختار عشایری ، گسترش سریع و افقی شهر و نبود جاده کمربندی به عنوان مهمترین مشکلات شهر یاسوج ردیابی شده اند.
از دیدگاه بنده مشکلات شهر یاسوج را می توان در سه دسته مشکلات مربوط به سیستم طبیعی، مشکلات مربوط به ساختار تصمیم گیری و مشکلات مربوط به سیستم فضایی- فعالیتی دسته بندی کرد.
در سیستم طبیعی مهمترین مشکلات شهر یاسوج از بین رفتن زمین هاي کشاورزی برای ساخت و سازهای جدید، از بین بردن جنگلهای بلوط در اطراف شهر ، قطع درختان به منظور نمایان شدن نمادهای ساختمان ها، برداشت بدون نظارت فنی شن و ماسه از بستر رودخانه بشار و جدیدا هم کمبود آب است.
مهمترین مشکلات موجود در ساختار تصمیم گیری هم مربوط است به کمبود نیروی متخصص در سازمانهای مرتبط با مدیریت شهری، نبود ساختار تصمیم گیری یکپارچه و هماهنگ؛ ضعف قوانین موجود در زمینه تهیه برنامه های مربوط با شهر یاسوج و حداقل سطح همکاری بین عاملان تصمیم گیری در اداره امور شهر تا جایی که ما در چند سال گذشته همواره شاهد بودیم که شورای شهر، شهرداری، دفتر فنی استانداری، اداره کل راه و شهرسازی و سازمان نظام مهندسي و كنترل ساختمان همواره و به طرق مختلف با هم در جنگ و دعوا بوده اند.
و اما مهمترین مشکلات شهر یاسوج در سیستم فضای فعالیتی این شهر مربوط است به نابسامانی در نحوه استفاده از زمین و کاهش ذخیره زمین دارای فعالیت کشاورزی و عدم رعایت سلسله مراتب در ایجاد شبکه عبور و مرور، گسترش بی رویه شهر و ساخت وسازهاغیره قانوني در حريم بلافصل شهر، درآمد پایین ساکنان، افزایش رو به رشد حاشیه نشینی در اطراف شهر، پراکندگی ناموزون و نامتعادل جمعیت در شهر یاسوج، غالب بودن بافت سنتی و عشایری در ساختار اجتماعی و فرهنگی، پایین بودن شاخص های سرمایه اجتماعی، ناآگاهي افکار عمومی نسبت به حفظ و نگهداری منابع طبیعی، کم بودن عرض معابر بخصوص در مناطق جدید شهر، نبود پارکینگ عمومی در مرکز شهر و جدیدا هم ساخت ساز های بدون ضابطه.
* باتوجه به توضیحات شما این گونه به نظر می رسد که شهر یاسوج نه با یک یا دو مشکل بلکه همین الان هم با ده ها مشکل مواجه است. اگر چنین است چه عواملی باعث به وجود آمدن این همه مشکل شده است؟
ما باید بپذیریم که در دو دهه گذشته شهر یاسوج به صورت دیمی، سلیقه ای و بخشنامه ای اداره شده است که کالبد شکافی این قضیه اظهر من الشمس است و به نظر من تمام مشکلات دیگر ناشی از این قضیه است. بطور مثال وقتی تراکم فروشی مبنا قرار گرفت، قیمت زمین و در نتیجه آن قیمت مسکن افزایش پیدا کرد. با یک رویکرد تک بعدي و تک راه حلی تولید را بالا بردند. اما همین تولید بالای مسکن قیمت آن را بالا برد. تراکم فروشی نقطه آغاز افزایش قیمت بود به دلیل آنکه هدف از تراکم فروشی، نه تامین مسکن بلکه کسب درآمد برای اداره شهر بود. براى اثبات این قضیه به محله راهنمایی سر بزنيد.
نکته دیگر اینکه باید توجه کرد که در شهر ما برنامه ریزی چندان محلی از اعراب ندارد. براى اینکه قرار نيست بر اساس عقل و خرد کاری انجام گيرد. پایه تصمیم گیری ها، تصمیم سازی ها و اجرای تصمیمات عقل و خرد نیست. هرکس قدرت را در اختیار دارد به هر شکل که دلش بخواهد تصمیم گیری و عمل می کند. شوربختانه از آنجایی که شاید چندین سال طول بکشد تا تصمیمات در حوزه شهری نتیجه خودشان را نشان دهند، مدیران ما هیچ ابایی ندارند که سرخود کاری انجام دهند چرا که در مقابل تصمیمات و عملکرد خود پاسخگو نیستند و زمانی که نتایج فاجعه بار کارشان دیده شود دیگر در پست و مقام خود نیستند تا نتیجه کارشان را به عنوان یک مسئول ببینند، مانند تپه استانداري.
متاسفانه مدیریت ما سالها است که در تمامی شهرهای کشور به صورت مستبدانه عمل کرده است و هرگونه نقدی را هم بر نمی تابد که دلیل آن یک بحث تاریخی را می طلبد.
عبدالرحمن کواکبی در کتاب طبایع الاستبداد خود به خوبی توضیح می دهد که ما حتي در خانه و خانواده خود درگیر نوعی استبداد هستيم و غالبا در پشت پرده تصمیم می گیریم و بعد آن را در عرصه عمل اجرا می کنیم.
برای مثال چه اشکال داشت که شهرداری یاسوج قبل از تغييرات در آبشار ، این موضوع را با مردم شهر و اهل حرفه و فن و دانشگاهیان مطرح می کرد و نظرات آنها را می پرسید؟ چرا مردم شهر نباید قبل از تغييرات در فضای شهری نظرات خود را بیان کنند؟ مکانیابی پارک بانوان شهر یاسوج چگونه بوده است و شهرداری چگونه تشخیص داد که بهترین مکان برای احداث پارک بانوان زیر تپه دانشگاه است؟ چرا نباید از متخصصان مربوطه مشاوره بگیرند؟ مگر این شهر و این پارک و این تغییرات برای مردم نیست؟ آیا بهتر نبود تمهیداتی اندیشیده شود که مردم به نحوی در رابطه با تغییر و توسعه در فضای شهری خودشان مشارکت داشته باشند؟
* شما عدم مشارکت مردم در مسائل مرتبط با شهر یاسوج را ناگزیر و ناشی از نوعی جبر تاریخی می دانید و یا ناشی از سوء تدبیر و بدعمل کردن ما؟
تاکید من راجع به وضع موجود است و در اینجا نمی خواهم وارد بحث مقاطع مختلف تاریخی شوم.
متاسفانه شهر یاسوج بدون برنامه و بدون هدف و براساس طرح جامعی که مصوب 1383 است و 13 سال از تصویب آن می گذرد روزگار را سپری می کند. اگر از مجموعه مدیریت شهری (استانداری، شهرداری، شورای شهر و ….) سئوال شود که شهر یاسوج چه اهدافی را دنبال می کند مطمئنا یا جوابی ندارد و یا جوابشان با هم متفاوت است. متاسفانه شهر یاسوج هیچ گاه دارای اهداف بلند مدت نبوده و کارهای صورت گرفته در آن نتیجه اجرای تصمیم های فردی از سوی عاملان تصمیم گیری گوناگون و تصمیم های غیر مرتبط و گاه ناسازگار بوده است.
اجازه دهید یک مثال برای شما بزنم ما شاهد بودیم که در دوره استانداری آقای دوستی که همیشه از آن به نیکی یاد میکنیم و شهرداری آقای مهندس محمدی پارک ساحلی یاسوج ساخته شد.
زمانی آقاي مهندس بهرامی شهردار شد پارک را نیمه تمام رها کرد و شروع به ساخت پارک مهرورزی کرد که نیمه تمام ماند. در دوره شهرداری مهندس نگین تاجی ایشان دوپارک قبلی را نیمه تمام رها کردند و شروع به ساخت پارک ولایت کردند که این هم نیمه تمام ماند.
و وقتی که آقای مهندس جاوید شهردار شدند ایشان هم همه پارک های قبلی را نیمه تمام رها کرد و شروع به ساخت پارک غدیر کردند.
توجه كنيد با وجود اينكه تمامي اين افراد انسان هايي شايسته و كاردان بودند اما در جهت تكميل همديگر اقدامي نكردند.
حال من میخواهم چند نکته از شهر بارسلون بگویم که چند سالی در بوق و کرنا بود و در سال 1999 هم جایزه انجمن سلطنتی معماران انگلستان RIBA به این شهر اعطاء شد. توجه کنید! نه به یک معمار یا شهردار و يا نهاد خاص بلکه به کل شهر، به مجموعه مردم و مسئولان و متخصصان شهر.
بعد ها یکی از همین مسولان شهر شرح داد که چگونه این شهر به اینجا رسید. شاید با شهر یاسوج قابل مقایسه نباشد ولی من به یک نکته خاص می خواهم تاکید کنم. او می گوید که ما در واقع تحقق اهداف شهر بارسلون را مدیون سه شهردار هستیم که طی این مدت به دنبال هم مسئولیت شهرداري بارسلون را به عهده داشتند و دقیقا براساس درک کاملی از اهداف و برنامه ها و در جهت تکمیل اقدامات یکدیگر گام برداشتند. در واقع آنها بودند که اهداف و برنامه را محقق کردند. برنامه ای که اصول و چهار چوب آن قبلا با مشارکت مردم و مجموعه ای از برنامه ریزان، اقتصاد دانان، شهرسازان و معماران تعیین شده بود و این است تفاوت ما با آنها.
اما در موضوع مشارکت مردم که شما به آن اشاره کردید. ما از اول انقلاب شاهد بوده ایم که مردم در انواع انتخابات به طور وسیع مشارکت کرده اند. در انتخابات ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس و نمایندگان شورای شهر و این ها همه با رای مردم بر سر کار آمده اند. اما مسئله این است که مشارکت مردم در همین حد تمام می شود و بعد از آن دیگر حضور و مشارکتی ندارند. یعنی ما نهاد هایی نداریم که مردم و گروه های اجتماعی در آنها نقش داشته باشند و تحقق اهدافی را که به خاطر آنها رای داده اند پیگیری کنند.
به عبارت دیگر ما از فرایند مشارکت ( انتخابات – پی گیری – بازخواست – پاسخگویی) فقط اولی یعنی انتخابات و سازوکار قانونی آن را داریم و در سه مورد دیگر مردم حضور و نقشی ندارند و سازوکاری وجود ندارد که مردم بفهمند که آیا در واقعیت منافعشان در نظر گرفته شده است یا نه. اصلا مردم چقدر از منافعشان آگاهی دارند؟ مسئله آگاه کردن مردم از منافعشان و وجود زبان مشترک بین مردم، کارشناسان و متخصصان بخش مهمی از کار است.
اینکه برای همه روشن شود باید ها و نبایدها کدام است. اینکه ما در جهت توسعه جامعه و شهرمان چه می خواهیم و چه نمی خواهیم و به چه چیز هایی نباید در هیچ شرایطی آسیب و خدشه ای وارد کرد.
متاسفانه ما در این زمینه اصلا کاری نکرده ایم. در همین مثالی که آوردم در شهر بارسلون بارها و به شکل های مختلف بر ضرورت اینکه مردم باید به دقت در جریان تمام مراحل طرح باشند تاکید شده است ولی در اینجا و در شهر ما اگر هم گاهی کساني و یا گروه هايي خواسته اند قدمی در این زمینه بردارند ، یا مطالعه ای بکنند، بساط شان جمع شده و کار آنها به نتیجه نرسیده است.
* پس شما عدم توانایی مدیریت شهری ما را ناشی از عدم مشارکت شهروندان در طرح ها و برنامه های مرتبط با شهر یاسوج می دانید؟
مسلما عدم مشارکت شهروندان یکی از عوامل مهم در ناکامی مدیریت شهری ماست اما همه آن نیست. یکی دیگر این است که ما با قضایای فنی به صورت سیاسی برخورد می کنیم. سال ها قبل مطلبی خواندم از پل سینجر نظریه پرداز اتریشی الاصل برزیل مسائل توسعه که نوشته بود در جهان سوم همه موضوعات حتی مباحث فنی به مباحث سیاسی تبدیل می شود و به نظر من این مسئله ای است که ما با آن به صورت روزمره روبرو هستیم و از آن صدمات زیادی هم خورده ایم.
برای مثال شما به تركيب شواری شهر تهران که باید الگوی برای باقی شهرهاي كشور باشد نگاه کنید. این شورا به دو گروه اصلاح طلب و اصول گرا تقسیم شده است و افراد متخصص اندکی هم در شورا وجود دارد.
حال سوال من این است که آیا مسائل و مشکلات و اهداف و برنامه های شهر 8 میلیون نفری تهران بايد توسط متخصصان و دانشگاهیان حل شود یا توسط افرادی که از طریق احزاب وارد شورای شهر شده اند و هیچ گونه سر رشته ای از مسائل شهری ندارند.
متاسفانه ما تا زمانی که به این درک نرسیم که پزشک باید طبابت کند، معلم باید تدریس کند و وظیفه کشاورز کشاورزي است و در مسائلی که هیچ گونه تخصصی در آن نداریم دخالت نکنیم ، مشکلات جامعه به قوت خود باقی است و جامعه زمانی می تواند شهر بسازد که بسیاری از مسائل فرهنگي خود و نحوه مواجهه با دانشگاهیان و متخصصان و حرفه مندان را حل کرده باشد.
اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:
ایمیل گروه خبری راه ملت: News@RaheMellat.ir
تماس مستقیم : 09120139712