راه ملت، نواب نیک بین (دانشجوی کارشناسی زبان انگلیسی): اهمیت و تأثیر بسزای آموز و پرورش بر فرهنگ و اقتصاد یک جامعه بر هیچکس پوشیده نیست از این رو رشد و تعالی اخلاقی،فرهنگی و اقتصادی جامعه صرفا مستلزم داشتن یک آموزش و پرورش پویا،پیشرفته و کارامد است.چند صباحی است که شاهد موج عظیمی از انتقادات […]
راه ملت، نواب نیک بین (دانشجوی کارشناسی زبان انگلیسی):
اهمیت و تأثیر بسزای آموز و پرورش بر فرهنگ و اقتصاد یک جامعه بر هیچکس پوشیده نیست از این رو رشد و تعالی اخلاقی،فرهنگی و اقتصادی جامعه صرفا مستلزم داشتن یک آموزش و پرورش پویا،پیشرفته و کارامد است.چند صباحی است که شاهد موج عظیمی از انتقادات به نهاد آموزش و پرورش در سایت ها،نشریات و خبرگذاری ها هستیم که نگارنده های این انتقادات بیش از آنکه به بررسی مواد آموزشی و روش های تدریس در مدارس بپردازند عموما به نقد امکانات آموزشی،کتاب های درسی،معلمان و …..می پردازند که هدف آنها صرفا متهم کردن افراد و نهاد آموزش و پرورش مبتنی بر جریان سیاسی وقت است.لذا آنچه در این مطلب مراد است تقبیح تک شیوه آموزشی در مدارس ایران است شیوه ای که از مدرسه در مقطع ابتدایی شروع می شود و تا تحصیلات عالی در دانشگاه ادامه دارد.بر طبق عادت برای پرداختن با موضوع اصلی با چند سوال کلی شروع خواهیم کرد:آیا میان میان سیستم آموزشی در مقاطع مختلف مدارس و دانشگاه تفاوت وجود دارد؟آیا در مدارس ایران از شیوه های آموزش مختلف و متناسب با جفرافیای مکانی و زمانی استفاده می شود؟چرا در مدارس ایران برخلاف سایر کشورها به نیاز های روحی و شناختی دانش آموزان توجهی نمی شود؟
اکثر کودکان در همان روزهای اول به اجبار والدین خود و بدون داشتن درک درست و حتی هدفی خاص وارد مدرسه می شود چند روزی طول خواهد کشید تا با فضای جدید مآنوس شوند.با شروع کلاس های درس از معلم باید ها و نباید ها را یاد میگیرد و هنجارها برای او کم کم تعریف می شود که اگر خلاف هنجار ها عمل کند تنبیه خواهد شد در واقع قاعده های کلی در ذهن او به نحوی نقش می بنند که فرصت هرگونه عمل و عکس العملی از او سلب می شود.در هنگام درس دادن موظف است که بر روی صندلی بنشیند و به معلم گوش بدهد در اینجا معلم به روخوانی کتاب می پردازد و بعد از اتمام درس تکالیفی در کلاس و سپس تکالیفی در خانه به کودک داده می شود.کودکان به دلایلی چند مستمع و مطیع معلم می شوند از جمله احساس ترس و حقارت در برابر معلم،عدم آگاهی از شیوه های تدریس و احساس عزت نفس پایین و……. .بنابراین کودک دقیقا همان چیزی را یاد میگیرد که بر لبان معلم جاری می شود و قادر نیست نگاهی چند بعدی به موضوع داشته باشد و این به خودی خود باعث از بین رفتن خلاقیت در او می شود و هیچوقت خود را آماده فراگیری موضوعی جدید نمی کند.یکی از ایراد های دیگر که میتوان مواجه چنین شیوه آموزشی کرد این است که این شیوه از کودکان موجوداتی بله قربان گو می سازد که مدام تحت فرمان معلم هستند.همانطور که زکر شد کودکاند به دلایل کذایی نمی توانند با شیوه تدریس معلم مقابله کنند بنابراین هر آنچه در محیط کلاس در جریان است کاملا متکی به دانش و روحیات و شیوه تریس معلم است.
در دوره راهنمایی که حساس ترین دوره برای فرد یادگیرنده است که کم کم اثرات دوره بلوغ را در خود احساس می کند و بیش از پیش ترس دلهره و اضطراب در او بیشتر نمایان می شود.در این مرحله فرد نوجوان از هردو محیط مدرسه و خانواده به سمت انزوا کشیده خواهد شد و احساس افسردگی در او تشدید می شود.در این مقطع نیز دانش آموز نوجوان تحت تأثیری محیط آموزشی قرار دارد که بلاجبار بر او تحمیل شده است.در این شیوه آموزشی که نوعی شیوه مکانیکی است و به طور ماشینی ادامه پیدا می کند از آزمون های مختلف هوش ،برنامه ها و آزمون های علمی و عملی در آزمایشگاه ها و مسابقات علمی خلاقانه و همچنین فعالیت های گروهی علمی خاص در سطوح پیچیده خبری نیست به این دلیل که در مدارس ما معلمان از دانش قدیمی برخوردارند که نمی تواند جواب گوی نیاز های علمی دانش آموزان متناسب با شیوه ها و الگوهای کتاب های درسی باشد.گاهی نیز برنامه های انجام می شود به هبچ وجه بازده کافی را ندارد و عموما معلمان برای رفع تکلیف انجام می دهند.
در دوره دبیرستان شخص نوجوان سعی میکند مستقل از خانواده باشد،خود رأی و خود مختار می شود و به دنبال دوستان بیشتر در مدرسه و گاها بیرون از محیط مدرسه است.در اینجا نیز به جای تعامل عقلانی و منطقی خانواده به علت نآشنا بودن با آسیب اخلاقی و روحیات فرزند خود و همچنین به علت گسست نسلی میان والدین و فرزند از تهدید و در صورت کارگر نیفتادن از تنبیه استفاده می کنند.در این مرحله است که نقش مدرسه باید فزون تر یابد و یا گماشتن یک مشاور خبره و کاردان از آسیب های بیشتر به شخص نوجوان جلوگیری شود.در این مقطع برخلاف مقاطع قبل نزاع های عقیدتی و فیزیکی میان دانش آموزان ومعلمان به وجود می آید.همانطور که دکر شد در این مقطع وجود یک کارشناس مجرب در امور تربیتی و مشاوره نیاز مبرم است که در مدارس ایران همانند سایر اصول آموزشی به آن تا حدودی بی توجهی می شود.در اینجا در شیوه تریس معلمان باز تغییری شاهد نیستیم اما به میزان کمی تعامل علمی میان معلمان و دانش آموزان و همچنین فعالیت گروهی افزایش می یابد.با کمی اغماض می توان گفت که هدف دانش آموزان صرفا موفق شدن در امتحانات پایان ترم است و به همین دلیل به یادگیری محتوایی اهمیت چندانی نمی دهند.
حال که با یک نگاه گذرا و اجمالی هر سه دوره بررسی شد باز به یک سوال برخواهیم خورد که نقش معلمان در این سه دوره چیست و چرا معلمان در جامعه توسعه نیافته ما از شیوه آموزشی خاصی تبعیت نمی کنند؟در جواب این سوال باید اشاره داشت که به اصول آموزشی و شیوه های تدریس ئر تربیت خود معلمان به حد کافی پرداخته نشده است .
اما آیا شیوه آموزشی زکر شده که دانش آموز را به رباطی آهنین مبدل می کند با شیوه های تدریس استادید در دانشگاه متفاوت است؟ بدیهی است در دانشگاه به علت تخصصی شدن دروس،مسولیت پذیر بودن دانشجو در قبال خود و جامعه،انگیزه و هدف والا و درک و تحلیل عقلانی میان این مکان آموزشی و مدرسه لازم است تفاوت های وجود داشته باشد اما فی الواقع دانشگاه را میتوان مدرسه ای بزرگ نامید که سیاست های آموزشی مدرسه را دنبال خواهد کرد.کما اینکه در این مکان نیز دانشجویان صرفا جزئی از صندلی را تشکیل می دهند و بی آنکه تعاملی در کلاس داشته باشند از روی سخنان استاد یاداشت برداری می کنند واین چرخه در طول ترم ادامه دارد.
یکی دیگر از ایراد های وارده به سیستم آموزش ذکر شده انتشار یک کتاب مشترک برای همه دانش آموزان ایرانی است بدون در نظر گرفتن شرایط محیطی و آب و هوایی،مذهب و اعتقادات،شرایط اقتصادی و باور های عرفی و آداب و رسوم آن منطقه.حال که گریزی برای این مشکل در کشور وجود ندارد می طلبد هریک از معلمان بر اساس تجارب و دانش خود شیوه آموزشی خاصی را بر اساس نیاز های کلی آن منطقه در نظر بگیرند و تا جای که ممکن است از معلم های بومی استفاده شود.
مهمترین مسئله قبل از یادگیری آماده کردن دانش آموز از نظر روحی و روانی است.برای مثال اولین جلسه معلم با دانش آموزان و نحوه رفتار او با دانش آموزان در یادگیری آنها در طول سال خیلی موثر است اگر او با لبخند و با حرارت جلسه اول را شروع کند انگیره بیشتری به یادگیرنده داده می شود و دانش آموزان بیشتر میتوانند با او اعتماد کنند.توجه به جنبه های روحی و روانی دانش آموزان قبل از شکل گیری شخصیت آنها در مقطع ابتدایی باید انجام شود.کودکان در این سن بیشتر تحت تأثیر تنش های محیطی در خانواده و مدرسه هستند که عموما سعی خواهند کرد از ارزش ها و اعتقادات مدرسه پیروی کنند و متکی به حرف دوستان هم سن و سالشان و معلمانشان باشند به همین دلیل در اینجا مدرسه است که باید برطرف کننده چنین آسیب های کودکان باشد.در واقع حقیقت امر این است که شیوه ها و الگو های آموزشی رایج در محیط آموزشی جامعه ما بر گرفته از مواد آموزشی جامعه شناسان و روانشناسان غربی است که هیچ سنخیتی به فرهنگ آموزشی جامعه ایران ندارد و این نوعی سرگشتگی میان معلمان و دانش آموزان ما پدید آورد.در چند سال اخیر کتاب های درسی مدارس دچار دستخوش شدند اما شیوه های آموزشی مدارس در همان مسیر سنتی خود سیر می کنند و این نوعی مفهوم پارادوکسیکال دارد.
منبع: نشریه دانشجویی صد
اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:
ایمیل گروه خبری راه ملت: News@RaheMellat.ir
تماس مستقیم : 09120139712