امروز :شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت : ۱۶:۵۴:۰۲

پایگاه خبری تحلیلی راه ملت
اولین و تنها رسانه کاملا دانشجویی استان کهگیلویه وبویراحمد

اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل

فلسطین کهگیلویه و انتفاضه بیداری

راه ملت؛ ناصر کریمی نژاد *هرکجا مرز کشیدند، شما پُل بزنیـد* *روی گور همه ی تفرقه‌ ها گُل بزنید* در سرزمین غارت شده کهگیلویه بزرگ که به دیار فراموش شدگان میماند، دیگر باران هم نمیبارد دلها از محبت تــــهــی ست و پـــــــر از دلشوره نان است. دست ها خالی و دستارها خیس از عرق های بی […]

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان راه ملت است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
بینندگان راه ملت می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.

راه ملت؛ ناصر کریمی نژاد

*هرکجا مرز کشیدند، شما پُل بزنیـد*
*روی گور همه ی تفرقه‌ ها گُل بزنید*

در سرزمین غارت شده کهگیلویه بزرگ که به دیار فراموش شدگان میماند، دیگر باران هم نمیبارد دلها از محبت تــــهــی ست و پـــــــر از دلشوره نان است. دست ها خالی و دستارها خیس از عرق های بی حاصل وچه برهوتی شده است این سرزمین اندوهگین که گویی زملک سلیمان فقط نگینی مانده است.!
دیاری که به *خشکسالی خـدمت* گرفتار آمده وهمچون کویر تشنه ای شکاف زخم های محرومیت آن به گونه ای دهان باز کرده که فریاد استمداد طلبی اش، دیگر نه بر آسمان رحمت، که از چاه یوسف بر عابرانِ همت، بلند است. شاید دل به صدای پای یعقوب های پدر بسته است یا امید به گوش هایی شنوا یا ندامت برادران نابکاری دارد که او را گرفتار چاه کوته نظری وجنگ قدرت وحرص وحسادت نموده اند.

این سرزمینِ مستعدِ توسعه وآبادانی به دلایل قدرت طلبی های منحوس، آنچنان به میدان نبرد تبدیل گردیده است که این حجم از محرومیت و ویرانی به هیروشیمای بعداز جنگ جهانی دوم شباهت دارد. فقدان زیرساخت های مقبول، فقر و بیکاری وطرح های مسکوت، وعده های پوچِ همیشه مغفول، تعصبات و قبیله گرایی های مذموم، بذر تفرقه و بسط شکاف غم انگیز ثلاث و بویراحمد، همه و همگی به عاملیت چهره های تکراریِ فرتوت، به قصه پرغصه دلهای غمینِ مردمی متین، بدل گشته است که نام بردن از مشکلات بشکل مصداقی، تکرار بیهوده و یاد آوری ملال آوری است که تنها پاشیدن نمک بر زخم های خون چکانِ سینه هایی ست که مالامال درد اند.
افکار پوسیده این غریقان منجلاب تحجر و افسون شدگان تخت تبختر که با میل به جاودانگی وبیزار از بازنشستگی، شیفته قدرت اند و مُفتَخَر به غاصبی منصب اند، در این دوئل پلیدی که ابداع کرده اند، آنچه پیوسته حذف گردیده، عزت و اعتبار و توسعه و پیشرفت کهگیلویه بزرگ بوده است.

باری بقول شهریار؛
“ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی”

ما گذشتیم اما شما بگریزید وآن القاب و عناوین پر طمطراق عهد قجری را که سالوسان و چاپلوسان اعطاء کرده اند، هر دو ضرغام السلطنه آنانرا به دوری بریزید و با قلیانی کوزه ای و فنجانی قهوه قجری در غروبی دلگیر، صولت الدوله خویشتنِ الهی خود را مهمان بکنید، شاید این واپسینهای عمر با اصلِ خویش مصالحه ای، وبه روزگار وصل خویش مراجعه ای، و در پیشگاه قاضی وجدانتان این معلق بازی های وهن آمیز را به خاطره ای، وا نهادید.
همت بکنید از این توهم “خود مسیح پنداری” دست بردارید که دیگر نه قحط الرجال است که رگ احساس تکلیف تان باد بکند و نه این بار پول پاشی های کثیف و ترفندهای کثیف تر، ره بجایی خواهد برد و بدانید که قاموس اندیشه، حریم خصوصی افراد است و دیگر کسی گوهر اندیشه وتفکرِ بیداری، جوهر رأی وقلم آگاهی و جوهره خِرَد وفهم انسانی خود را که ناموس وشرافت اوست، به ثمن بخس شماها نخواهد فروخت.
کاش تا اندک احترامی در بین مردم دارید بسان ورزشکارانی که در اوج محبوبیت جهت سپردن میدان به حضور جوانتر ها، بوسه وداع بر چهارگوش مستطیل سبز میزنند، شما نیز بر مرکز دایره سیاه قدرت طلبی بوسه خداحافظی می زدید که مردمان این سرزمین قریب به نیم قرن، گاها از سرِ گذشت وامید به تغییر و بعضاً از سر اعتماد وایمان به تقدیر، چه مدارا ها با شماها که نکرده اند و چه فرصت ها را که نسوزانده اید. شما معذور به هیچ عذری نیستید و هر کدام مهلت یک امیرکبیر را داشته اید که سناتورالممالک، خود به تنهایی نیز، هشت امیر کبیر را به فنا داده است.

کاش قبل از اینکه مردم درِ دیزی را با درپوش نفرت ببندند، خودتان واژه حیاء را احیاء میکردید و پیش از آنکه دستان لرزانِ لبریز از خشم مردمی به ستوه آمده، صندلی قدرت را از زیر پا هایتان به کناری بزنند وذلیلانه در فضای سیاسی معلق بشوید، خود نیز محترمانه بر حیات بی خاصیت سیاسی تان نقطه پایان میگذاشتید. این مردم دیگر عطای شما را به لقایتان بخشیده اند و دیگر گرفتار دام و دور تسلسل باطل شما ها نخواهند گردید و این بار جمله معروف “آزموده را آزمودن خطاست، در میدان عمل به عَلَمِ آگاهی خواهند آویخت.”
لحظه ای درنگ واندکی تأمل بکنید شاید این کِشتی وَلَع و سیری ناپذیر شما، لنگری به ساحل اِقناع انداخت، قدری در خلوت خود به تفکر بنشینید وبجای کف و سوت های منفعت طلبان تشویقگر ونابخردان ناتحلیلگر که با بی اعتنایی به هشدارهای ضعـف شناسان، زورق بی زهوار شمارا به دریای متلاطم و طوفانی هرصه رقابت سوق میدهند، از خرمندان روشن اندیش پرشمار این دیار، ولو شمع نیم سوخته ای را به عاریت بگیرید تا پستوی تاریک اذهانتان را روشن نماید که هم خود را از این مهلکه ناله و نفرین نجات بدهید هم کهگیلویه را رها بکنید.
دیگر حربه تجاهل العارف ره بجایی نخواهد برد کاش بخود بیائیدو بجای پیری و معرکه گیریهای مضحک، واز حیث روزگار پر مظالمی که بر این مردم، چه تلخ گذشت، به نحوی از انحاء در پی جبران بر می آمدید، کاش محترمانه پیر اندیشه و سیاست میشدید و رهنمون و مشاوری برای نخبه ها وجوان ترها، برای همان *”هزاران بادهٔ ناخورده ای که در رگ تاگ است”*.
کاش میدانستید که نه تنها حجتی برای حضور مکرر شماها نیست، که چه برهان های مبرهنی که بر علیه شما به صف ایستاده اند. کاش بدانید که دیگر، عرصه انتخابات مجلس جولانگاه شماها نیست و تنها عِرض خود میبریدو زحمت ما میدارید.
چرا که سرزمین کهگیلویه بزرگ را که شما با تفرقه افکنی وگسترش تعصب، آنرا به سرنوشت افغانستان گرفتار کرده اید واز رهگذر همین تفکر شوم، بسان فلسطین، اشغال اش نموده اید، دیگر تصمیم خود را گرفته و *«ناقوس بیداری بر گنبد آن نواخته شده است»*

مردمان این دیار گرچه رنج بسیار کشیده اند اما مظلوم نیستند، بستوه آمده اند اما نستوه هستندو اینک فلسطینِ کهگیلویه بزرگ دست به یک انتفاضه عمومی از نوع اندیشه و خیزش وجنبشی از جنس بیداری زده است تا دست چپاولگران و رانتخواران و رأی خواران وکهنه گرایان را قلع وقمع بکند و به مدد هم اندیشی و تدبیر و همگرایی و وحدتِ مبتنی بر آگاهی و احداث شاهراه روشن تفکر از تنگه تاریک تعصب عبور کرده و برچهره تزویر ونفاق و هژمونی کثیف “تفرقه بینداز و حکومت کن” خاک مَذِلَت خواهد پاشید وموج های سهمگین تعصب وقبیله گرایی را که شما براه انداخته اید، از آنها، سونامی اتحاد وآگاهی و دوستی و برادری خواهیم ساخت تا شما هردو بُت های نیم بند و پاچه خواران تمام بند اطرافتان را به بخش تاریکخانه تاریخ، رهنمون نمائیم و این دور با انتخاباتی بدور از تعصب که جوهره جهل است وانتخابی شایسته که عُصاره فهم است، در شکاف زخم های سرزمین مان، بذرهای عشق وامید ونهال وحدت وخدمت خواهیم کاشت.

*هرکجــــا مرز……. ببخشید که تکرار آمـد*
*فرض بر این که- کشیدند، دوتا پُـل بزنید*

*نـه بگویید، به بت های سیاسی نــه، نــــه!*
*روی گـــور همه تفرقه ها گُـــــــــــل بزنید*
.

منتشر شده در :2024/02/15 - 12:02|شناسه خبر: 89967 190 بازدید
گزارش خطا:

اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:

صفحه ارسال خبر - یادداشت

ایمیل گروه خبری راه ملت: [email protected]

تماس مستقیم : 09120139712

نظرات

ارسال نظر جدید

  • آخرین اخبار

آخرین اخبار استان

حمایت می کنیم


ساخت انواع وبسایت
بالای صفحه