از سال ۱۳۵۳ تمامی ادارات کل در یاسوج استقرار یافتند. شاید بخشی از حساسیت مرئی و نامرئی گچساران و باشت نسبت به یاسوج را نتیجه این روند بتوان تلقی نمود.
ک ب آنلاین : سید قدرت حسینی
کمی به قبل از انتخابات برمیگردم، به حافظهام اعتماد دارم، کمتر بهم خیانت نموده و محفوظاتش را در بزنگاههای مختلف رایگان در اختیارم قرار داده و تاکنون برایم یاری کم توقع و با نشاط بوده است. این مشی و دئب ممدوح و همراهی هر لحظه ایاش تاکنون از قلم و مرکب و کاغذ بینیازم نموده، و در قبال این خوش خدمتی صادقانهاش، خیلی مواظبش نبودهام. دیر فهمیدم که چه میراث گرانسنگی مفت و رایگان بهم اهداء شده است.
البته او تنها نیست چشمانم برایش پا به رکابند و هر آن بر وسعتش میافزایند و گوشهایم وزنش را در ابعاد مختلف ثقیلتر مینمایند. اگر اینهمه باری که به واسطه سمع و بصرم بر گردهاش سوار شده بر پهنه کوه ابوقبیس فرود میآمد، همان اوائل کمر خم مینمود و تبدیل به دشتی هموار میشد. ولی صد حیف که سرمایه غیر قابل برگشتم (عمر بیهمتا) به سرعت باد صرصر گذشت و روزهای میمون جوانیام یکی پس از دیگری از پیش چشمهایم به راحتی عبور کردند و خیلی اوقات به نهیب و فریاد و نالهاش وقعی ننهادم. حق او بود که ظریف پرورشش میدادم و لطیف نوازشش مینمودم که اگر چنین میشد در همه امور ظرافت را بهم میآموخت تا در امارت درنمانم. فکر میکنم.
زیادی طفره رفتم برگردم به اصل موضوع: آخرین استاندار حکومت پهلوی آقای جوهرزاده اهل دزفول، فردی آرام، معقول و نمازخوان بود. که به جای سرتیپ غفور علیزاده فرماندار کل کهگیلویه و بویراحمد تکیه زده بود. تا اواخر سال ۱۳۵۲ تمام یا اکثر ادارات کل استان در گچساران مستقر بودند ولی تیمسار علیزاده هیچگاه ترک یاسوج و استقرار در گچساران را مشی خود قرار نداد البته او مامور به این کار بود زیرا قطعهای در نقشه جغرافیای سیاسی ایران بروز و نمود یافته بود که از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۲ مردمش بخصوص بویراحمد همواره مزاحمی جسور برای حکومت مرکزی بودند.
انفکاک استان فعلی ما از فارس و خوزستان، طرح و نقشه نظامیان در دو استان یادشده و ارائه گزارش به محمد رضا پهلوی از طریق سپهبد مالک فرمانده کل ژاندارمری وقت کشور بود که پس از دیدار ۱۶ نفر از سران بویراحمد با شاه که در پی کشتار نظامیان در توت نده، پل بریم، ده بزرگ و گجستان صورت گرفته بود، تحقق یافت. که فی الواقع سیاست اصلی و هدف از این مهم مهار بویراحمد بود.
از سال ۱۳۵۳ رسما تمامی ادارات کل موجود منهای ساواک که علاوه بر استان ما بخشی از حوزه جنوب را باید کنترل مینمود در یاسوج استقرار یافتند. شاید بخشی از حساسیت مرئی و نامرئی گچساران و باشت نسبت به یاسوج را نتیجه این روند بتوان تلقی نمود.
انقلاب در استان ما از گچساران و باشت شروع و به تبع آن حکومت نظامی برقرار گردید. در۱۹ آبان ۵۷ پس از سخنرانی حاج بهرام تاج گردون در مسجد شهیدان ۶ نفر به شهادت رسیدند و قبل از ۲۲ بهمن عملا همه ادارات دولتی حتی ساواک در گچساران ساقط شده بودند.
اولین استاندار بعد از انقلاب احمد هومن بود که طی نامهای از گچساران به عنوان شهر انقلاب خداحافظی و یاسوج را شهری خان و کدخدا زده معرفی نمود. البته این برداشت ایشان طبیعی بود چون در ایام حضور وی در استان، نیروهای حزب الهی مرکز استان در مسائل مهم و تصمیم گیریها، محلی از اعراب نداشتند. حتی شاهد بودم در سال ۵۹ در تقسیم بودجه استان کدخدایان بیشترین تاثیر را بر تصمیمات مدیران برنامه و بودجه داشتند.
پس از هومن آقای لواسانی سکان مدیریت استان را بعهده گرفت، روحانیزاده، اهل تهران و از مسائل استان بیاطلاع و بیشتر وقتش صرف مسائل روزمره میشد.
سپس آقای کفافی جایگزین ایشان گردید ضمن اینکه ظاهری آرام داشت اما در جایش جسارت لازم را به خرج میداد. یادم هست مدیران استان را تهدید نمود که هر کدام در انجام امور مردم سهل انگاری بخرج دهند باید در کف خیابان منتظر نوش شلاق تعزیری باشند.
علی قنبری لر بختیاری اولین استانداری بود که با فرهنگ استان آشنا بود و با حضور نامبرده مسئولیت دستگاههای مهم به نیروهای حزب الهی سپرده شد. اصغر افشار که بیش از ۲۰ سال است مسئولیت تشریفات آقای هاشمی رفسنجانی را بعهده دارد پس از سمت فرمانداری گچساران که قبل از آن فرماندار فارسان بود به عنوان معاون سیاسی – امنیتی ایشان، بیشترین تاثیر را در انتصاب نیروهای ولایتی داشتند.
اواخر دوره دکتر قنبری بین ایشان و نیروهای حزبی استان تنش بالا گرفت و به ناچار جایگاه خود را به آقای عباس میرزا ابوطالبی سپرد. پس از حضور استاندار جدید که با اوضاع استان کاملا بیگانه بود و مسائل جناحی و خطی اولویت اولشان محسوب میشد، تنشها بالا گرفت و همواره در محافل از آرامش سنوات قبل بحث میشد. او که قبل از استاندار شدن در دفتر میرحسین موسوی نخست وزیر وقت کار میکرد بدلیل اختلاف فکری بین سران حزب جمهوری و میرحسین به شدت با نیروهای حزبی استان درگیر بود ما هم منسجم علیه او در صحنه بودیم.
آقای مهندس صوفی اهل شمال در دولت آقای هاشمی رفسنجانی جایگزین میرزا ابوطالبی گردید در تحلیل و سخن بیش از اجرا تبحر داشت. مهندس صمد رجا که تجربه شهرداری شیراز را به همراه داشت پس از صوفی بر کرسی ریاست تکیه زد. فردی آرام، بیحاشیه، کم سخن و در مسائل عمرانی مجرب. ارتباط حسنهای با نیروهای اصولگرا داشت و در دوره ایشان فضای آرامی بر استان حاکم بود.
پس از انتخابات دوم خرداد ۷۶ صندلی مدور آقای رجا به مهندس اولیا یزدی سپرده شد. اولیا نماینده یزد و صدوق در مجلس هشتم بود، فردی متدین و کاملا بیحاشیه. با وجودیکه از نیروهای دوم خردادی بود اما سعی و تلاشش بیشتر حول مسائل عمرانی بود تا موضوعات سیاسی.
شورانگیز شیرازی نهمین استاندار کهگیلویه و بویراحمد بعد از انقلاب بود و در دانشگاه شیراز و جهاد دانشگاهی شور و هیجانش در ارتباط با مسائل جناحی زبانزد همه بود. فکر میکنم بیشتر به خاطر اینکه جلوی شلوغیهایش را بگیرند پست استانداری به وی محول گردید.
اسماعیل دوستی اهل کوهدشت لرستان و از نیروهای اصلاح طلب و عضو فعلی شورای شهر تهران دومین لری بود که در راس نیروهای اجرایی استان قرار گرفت. کاملا با فرهنگ مردم مانوس و تلاش نمود ضمن پیشبرد پروژههای عمرانی، روحیه مردمیاش حفظ شود. ناگفته نماند اگر ده درصد شعارهایش عملی میشد استان گلستان میگردید.
آقای حاج سید مسعود حسینی اولین استاندار بومی کهگیلویه و بویراحمد بود که در دولت اول آقای دکتر احمدینژاد با حمایت مجمع نمایندگان وقت استان، حجت الاسلام حاج سید محمد موحد، دکتر هدایت خواه و حاج علیمراد جعفری کمربند خدمتگزاری را برای هم استانیهایش به کمر بست و آستین همت را بالا زد تا نیروهای بومی رشد یابند و اجرای کارها با سرعت مناسب طی شود. وقتی استاندار شد با زمانیکه یک معلم معمولی یا بخشدار یا فرماندار، یا نماینده مجلس یا رزمنده خط مقدم جبهه بود کوچکترین احساسی مبنی بر تفوق بر دیگران در ایشان مشهود نبود.
خوب گوش میداد، آرام سخن میگفت، هوشیارانه تحلیل مینمود و معقول تصمیم میگرفت. تلاش مجمع نمایندگان استان در دوره هشتم مجلس برای ابقاء نامبرده ابتر ماند. درواقع گزارشات غیرواقعی بعضی از نیروهای بویراحمد و ایجاد فضای مسموم در نهاد ریاست جمهوری باعث رفتن ایشان گردید. وقتی رفتن مشارالیه مسجل شد با مشورت و تایید نمایندگان استان، آقای مهندس قوام نوذری که سابقه استانداری زنجان را در کارنامه خود داشت جایگزین وی گردید.
ایشان چهارمین لر و دوازدهمین استانداری بود که بعد از انقلاب در اینجایگاه قرار میگرفت. اشراف خوبی بر کارهای عمرانی و مقررات اداری داشت. با فرهنگ استان آشنا بود و اکثر مدیران از دستورات توام با تحکمش حساب میبردند. نمیدانم طبق کدام تحلیل، سیاست حذف نیروهای بومی را برگزیده بود بطوریکه در یک روز ابلاغ پنج نفر از مدیران کل بومی به دستور ایشان لغو گردید. از اواخر سال دوم حضورشان در استان تنش و تشنج بین نامبرده و نمایندگان مجلس هشتم شدت گرفت. بیشتر تلاش میکرد مستقل عمل کند و مایل نبود در جامعه مطرح باشدکه از دیگران خط میگیرد یا تحت تاثیر نمایندگان مجلس هست، همان چیزی که با طبع ما نمایندگان سازگار نبود.
مهندس اکبر نیکزاد که تجربه شهرداری اردبیل را به همراه داشت و برادرش وزیر مسکن و شهرسازی در دولت دوم احمدینژاد بود به عنوان سیزدهمین استاندار پس از انقلاب در هیات دولت دهم رای مثبت گرفت، برسیاست حذف نیروهای بومی خط بطلان کشیدو سعی نمود شکاف ایجاد شده بین نمایندگان و استانداری را ترمیم نماید.
سید حسین صابری اهل استان کرمان و با تجارب پستهایی مثل معاونت عمرانی استانداری قم و استاندار استانهای لرستان و اردبیل توانست چهاردهمین سطر از جدول لیست طولانی اسامی استانداران را به خود اختصاص دهد. آرام، خاکی و با روحیهای بسیجی و فعلا آقای مهندس سید موسی خادمی به عنوان دومین استاندار بومی بدون جنجال سیاسی و بیتوجه به حاشیه سازیهای معمول، استان را مدیریت میکند. معاونینی که انتخاب نموده یا به او معرفی شدهاند مثل بعضی از استانهای دیگر تنش آفرین نیستند با توجه به تغییر دولت میتوانست از نیروهای تند در مصادر کلیدی استفاده نمایدو هزینه خود را بالا ببرد اما عقل به خرج داد و از هزینههایی که میتوانست تاوان آفرین باشند امتناع نمود.
و اما ۹ انتخابات طی شده
تا پایان دوره پنجم مجلس شورای اسلامی استان کهگیلویه و بویراحمد دو حوزه انتخابیه داشت
۱-گچساران و کهگیلویه ۲- بویراحمد. از دوره ششم حوزه انتخابیه کهگیلویه از گچساران منفک و از این زمان استان دارای سه نماینده در مجلس شد.
اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی بعد از انقلاب در سال ۵۸ و با حضور گسترده ملت در سطح کشور برگزار گردید. در استان ما، مردم باید برای انتخاب دو نماینده صف آرایی مینمودند. آنموقع توجه به مدرک تحصیلی باب نبود و عبور از فیلتر شورای نگهبان بسیار آسان. به طوریکه یک خان قلدر و قدر مثل خسروخان فرزند صولت الدوله قشقایی از حوزه فیروزآباد فارس به مجلس راه یافت گرچه بعدا به جوخه اعدام سپرده شد.
و خانم فتانه زارع به عنوان کاندیدای سازمان منافقین چهار هزار رای در گچساران و کهگیلویه کسب نمود. در گچساران و کهگیلویه در بین کاندیداها حاج بهرام تاج گردون و مهندس امیرحسین خوبانی از همه معروفتر بودند. تاجگردون به خاطر خودش و خوبانی به اعتبار پدرش شهرت داشتند. حوزه گچساران تلاش گستردهای را در حمایت از حاج بهرام شروع و در کهگیلویه گرچه در ابتدای کار کفه رای به نفع آقا امیرحسین سنگینی میکرد ولی با صدور اعلامیه تاریخی آیت الله حاج سید احمد تقوی به نفع تاج گردون، کارد خوانین و کدخدایان حوزه کهگیلویه از تیزی افتاد و کدخدازاده موقر و خوشنامی که از مادر، منتسب به خوانین باوی بود، دیگر هیچگاه ارادهای برای حضور در اینگونه صحنهها از خود نشان نداد.
مدت زیادی از حضور تاج گردون در مجلس اول نگذشته بود که بین ایشان و نیروهای سپاه و حزب جمهوری که اکثرا فرهنگی یا عضو جهاد سازندگی بودند با موضع گیریهای تند، زنگ التهاب نواخته شد. گرچه حاج بهرام خود از بازماندگان و جانبازان حادثه هفتم تیر ماه سال ۶۰ دفتر حزب جمهوری اسلامی در سرچشمه تهران بود اما هرگز نتوانست یا نخواست با مخالفین خود در حوزه انتخابیهاش (بخصوص گچساران و باشت) کنار بیاید. در دوره نمایندگی نه به کسی نامه میداد و نه سفارشی عمل میکرد ونه اهل زد وبند بود. بیشترین وقت ایشان در ارتباط با مسائل سیاسی سپری شد.
در حوزه انتخابیه بویراحمد رقابت اصلی بین حجت الاسلام سید یعقوب حسینی، شهید کرامت الله ایزدپناه و حاج سید قدرت الله اکبری بود. افکار عمومی در سطح شهر یاسوج و روستاهای اطراف بیشتر شانس حاج اکبری را برای پیروزی به رخ میکشید. در آن دوره موضوع خط و ربط تاثیری بر تصمیم مردم نداشت. سید یعقوب که تحصیلات حوزوی خود را از مدرسه خان شیراز شروع و سطح ۲ را در قم به پایان برده بود بیشتر مورد حمایت طایفه جلیل و بخشی از رعایا بود و شهید ایزدپناه که نوه کی ولی خان معروف و از فرهنگیان تربیت شده دانشسرای عشایری دوره هفده در شیراز بود بیشتر مورد حمایت طایفه قاید گیوی و تعداد زیادی از کدخدایان قرار گرفت.
درواقع رقابت سختی بود بین دو طایفه جلیل و قاید گیوی. و شهید ایزدپناه حدود چهار هزار رای بیشتر از سید یعقوب کسب نمود چون برای ورود به مجلس کسب پنجاه درصد آراء لازم بود انتخابات در حوزه بویراحمد موکول به میاندورهای شد. شهید ایزدپناه در منطقه جنوب به شهادت رسید و سید یعقوب از شرکت در انتخابات انصراف داد و در میان دورهای حجت الاسلام شیخ مهدی قائمی (پسر عموی آیت الله ری شهری) و مسئول دفتر نمایندگی امام در جهاد استان با حمایت نیروهای حزبی بر رقیب خود آقای جلال الدین آسپار پیشی گرفت و به مجلس راه یافت. مرحوم آیت الله ملک حسینی (ره) از اینکه با حمایت حزبیها یک فرد غیر بومی نماینده بویراحمد شد به شدت عصبانی و تصمیم گرفت برای دوره بعد به تعبیر خود آن مرحوم وکیل ضد حزبی به مجلس بفرستد که در این موضوع موفق گردید.
انتخابات دوره دوم: تاج گردون حمایت حاج آقای تقوی را از دست داد و انتخابات در گرمسیر تبدیل به سه جریان گردید. تا حدودی صف بندیها در تهران شکل جدیدی یافته بود و چپ و راست پررنگ نمایان شده بود. سپاه، جهاد و مجموعه حزب جمهوری حجت الاسلام نجفی را که اهل رهنون اصفهان بود و در سپاه خدمت میکرد کاندیدا نمودند حوزه کهگیلویه با محوریت روحانیون، سید محمد موحد و جریان چپ هم آقای تاج گردون را حمایت کردند.
فضای انتخابات فوق العاده پرتنش و جوسازی علیه تاج گردون به بیسابقهترین زمان خود رسید. موحد هم از ترکش اتهامات در امان نماند و انتخابات بین موحد و نجفی دو مرحلهای گردید.
در مرحله دوم آقای موحد در حوزه گچساران و باشت هیچ نیرویی بر سر صندوقها نداشت وهمان بلایی که در انتخابات میاندورهای مجلس هفتم بر سر حقیر آوردند، بدتر از آن بر سر موحد آمد و شیخ نجفی پیروز انتخابات اعلام گردید. نیروهای عصبانی حامی سید محمد موحد در دهدشت دفتر حزب جمهوری را آتش زدند و….
با پیگیریهای مجدانه تاج گردون در مجلس، نزدیک بود اعتبارنامه آقای نجفی به تایید نمایندگان نرسد گرچه از این بحران جان سالم بدر برد ولی با سوال از دکتر ولایتی وزیر امور خارجه وقت در ارتباط با آمدن مک فارلین آمریکایی به تهران و همراه شدن با آیت الله سید محمد خامنهای و جلال الدین فارسی و ۵ نماینده دیگر در طرح آن سوال، تحت عنوان اصحاب ثمانیه معروف شدند و با تشر تند حضرت امام (ره)، نجفی و آن هفت نفر برای همیشه از صحنه سیاسی کشور حذف گردیدند.
در حوزه بویراحمد دو روحانی که اصالتا از سادات امامزاده محمود (ع) درب کلات بودند به رقابت پرداختند حاج سید علی صالح موسوی و مرحوم حاج سید نور محمد محمودیان.
مرحوم آیت الله ملک حسینی طبق وعدهای که داده بود تمام قامت از محمودیان حمایت کرد و نیروهای حزب جمهوری با تمام توان پشت سر موسوی قرار گرفتند نتیجه این شد که وعده آیت الله برای انتخاب وکیل ضد حزبی محقق گردید و مرحوم سید نور محمد برنده انتخابات شد.
سومین انتخابات مجلس: الان عباس میرزا ابوطالبی استاندار است، تیمی جسور و یک دنده و بیپروا را دور خود جمع نموده و مصمم باینکه هر دو نماینده همفکر خود را حمایت کند. یعنی بهرام تاج گردون و نور محمد محمودیان. فقط در باشت بدلیل فشار شدیدی که بر بخشدار وقت (سید معجز هاشمی) آوردیم نتوانستند صندوقها را آن طور که مایل بودند مهره چینی کنند. این دوره در گرمسیر سید محمد موحد جای خود را به سید توکل کریمیان و بجای نجفی سید علیمحمد بزرگواری از طرف همان مجموعه قبلی به صحنه آمدند.
بزرگواری چنان دستش خالی بود که حتی توان تامین ده هزار تومان را هم نداشت. تمام یا اکثر طرفداران ایشان نیز همین شرایط را داشتند. ما که حوزه باشت را هدایت مینمودیم کل تبلیغاتمان را با یک لندور زهوار در رفته فکستنی عاریتی چند روزه، انجام میدادیم که بعضی روزها حتی پول بنزین آن را هم نداشتیم.
در گچساران وضعیت کمی بهتر بود و مرحوم حاج محمدعلی نبیزاده با دست و پا زدن مبلغی را برای هزینه ستاد آماده نمود که قابل طرح نیست. فضای منفی قبلی علیه حاج بهرام شکسته شده بود و پیروز انتخابات گردید. مثل دوره اول مطلقا کار شخصی انجام نمیداد و تغییر محسوسی در مشی سیاسی ایشان نیز مشهود نبود.
در حوزه بویراحمد سید مسعود حسینی، سید باقر موسوی و مرحوم سید نورمحمد محمودیان برای تعیین سرنوشت بویراحمد در سومین دوره انتخابات به صحنه کارگزار ورود پیدا کردند، سید باقر به دلیل کسری سن تقویمی از ثبت نام بازماند و رقابت بین سید مسعود و سید نورمحمد تبدیل به دو قطب چپ و راست گردید. مرحوم آیت الله کما فی السابق موضع ضد حزبی خود را شدت بخشید و محمودیان که چهار سال تجربه مجلس دوم را داشت با قدرت نمایی بیشتری به صحنه آمد.
حاکمیت استان هم در دست کسانی بود که چیزی برای موفقیت مرحوم محمودیان کم نگذاشتند و در نهایت همانطور که پیش بینی میشد کاندیدای جریان چپ از رقیب خود سید مسعود حسینی پیشی گرفت و برای چهار سال دیگر بر کرسی مجلس تکیه زد.
دوره چهارم انتخابات: اکنون موحد دادستان انقلاب شیراز و چهره او بیش از قبل برای گچساران و باشت شناخته شده است. مجموعه حزبیهای گرمسیر در تلاش بودند که به شکل ممکن مانع از رفتن تاج گردون به مجلس شوند در تحلیلهای اولیه امیدی به اقبال مردم به سمت بزرگواری کمتر به چشم میخورد و اکثرا دنبال چهرهای بودند که امکان حمایت حداکثری حزبیها از وی متصور باشد. بحثهای زیادی در محافل خصوصی مطرح میشد. میدانستیم نیروهای سنتی حوزه کهگیلویه بخصوص تاثیرپذیران از حاج سید احمد تقوی به هیچ عنوان ما را همراهی نمیکنند مگر اینکه کاندیدایی مطرح شود که آنها قبولش داشته باشند.
مرحوم نبیزاده با تهران رایزنی مینمود و سران جناح راست از جمله مرحوم عسکر اولادی، ناطق نوری، بادامچیان، و باهنر تاکید داشتند که گچساران و کهگیلویه هماهنگ شوند تا یک نیروی معتدل ولو غیر حزبی به جای تاج گردون به مجلس راه پیدا کند. خلاصه کلام در ابتدای کار اکثریت حزبیهای گچساران و باشت با کاندیداتوری موحد موافقت کردند ولی فشار بچههای حوزه کهگیلویه باعث شد که بین حزبیهای حوزه گچساران شق بیفتد و مجددا بزرگواری برای رقابت در انتخابات، انتخاب گردید.
جالب است در دوره سوم که همه حزبیهای گچساران و کهگیلویه با هم بودند بزرگواری سی و پنج هزار رای آورد ولی در دوره چهارم که تقریبا یک سوم حزبیها به آقای موحد پیوسته بودند سید علیمحمد توانست چهل و دو هزار رای حوزه گرمسیر را بخود اختصاص دهد. آقا کهزاد اردشیری که دوره کارشناسی را در دانشگاه شیراز با هم طی مینمودیم و از نیروهای محوری آقای موحد بود سوال کرد: «شرایط انتخابات در حوزه گچساران چگونه است؟» به ایشان گفتم اختلاف آراء این سه نفر (موحد، تاجگردون، بزرگواری) هر کدام یکهزار رای است، گفت: «یعنی موحد در آن حوزه میتواند ده هزار رای کسب کند؟» گفتم: «رای ایشان کمتر از ده هزار نیست.» گفت: «اگر بتواند در گچساران و باشت ده هزار رای کسب کند ما ۵۵ هزار رای میآوریم.» (یعنی در کهگیلویه ۴۵ هزار رای دارد) پس از شمارش آراء در گچساران بزرگواری ۱۳ هزار، موحد ۱۲ هزار، و تاجگردون ۱۱ هزار رای آوردند و جمع آرای موحد عدد ۵۷۰۰۰ را نشان داد و به مجلس راه یافت.
هنوز هم از آمار دقیق اردشیری در تعجب هستم که چگونه توانسته بود در حوزه وسیع و پر روستا و عشایر کهگیلویه این رقم دقیق ۴۵ هزاری را قبل از انتخابات برآورد نماید!؟ البته او هم از آمار نسبتا دقیقی که از حوزه گچساران و باشت به او داده بودم متعجب بود. موحد سیاست کاری خود را بر خلاف اسلاف مجلسیاش بر سه محور قرار داد ۱- به تمامی تلفنهای مردم جواب دهد ۲- درب خانهاش به روی همه باز باشد ۳- کار همه را با هر خط و ربطی پیگیری نماید ولو نتیجه ندهد. با شروع نمایندگی ایشان برای اولین بار هم تعدادی از نیروهای حوزه کهگیلویه توانستند به دستگاههای اداری مرکز استان راه پیدا کنند و در حوزه بویراحمد سید مسعود که حدود سی هزار رای دوره قبل را پشت سر خود داشت با سید باقر موسوی و جلال الدین آسپار به رقابت برخواست.
رای آسپار بیشتر در بویراحمد سفلی آراء سید باقر بیشتر در بویراحمد علیا اما سید مسعود در علیا و سفلی صاحب رای بود. در یک رقابت تنگاتنگ بین سید مسعود و سید باقر اختلاف آراء به ۱۰ عدد رسید. شرایط خیلی دشوار مینمود طرفداران خشن سید باقر به خیابان میآمدند و شعار یا باقر است یا باطل است را پرشور سر میدادند آنها که به منازلشان برمی گشتند طرفداران سید مسعود خیابانها را زیر پاهای خود به لرزه در میآوردند که نه باقر است، نه باطل است. بالاخره با همان اختلاف جزئی سید مسعود بر کرسی مجلس تکیه زد و اوضاع پرتنش در بویراحمد ختم به خیر گردید.
انتخابات دوره پنجم مجلس: اکنون موحد در تهران و استان جا پایش بیش از گذشته قرص شده است، بزرگواری به هوای چهل و دو هزار رای قبلی محاسن را حنایی و بجای نعلین کفش چرمی با پاشنه کوتاه ولی بیبند پوشید و چند خطی به قطر عمامهاش اضافه نموده بود. اما دیگر از آن شور و هیجان و نشاطی که در دوره چهارم حزبیها و سمپاتهاشان از خود نشان میدادند خبری نبود.
تاجگردون به هوای همکاری و انسجام نیروهای هوادارش بیش از تهران در گچساران و کهگیلویه حضورش پررنگ بود. چون سید علیمحمد در دورههای سوم و چهارم از رقبا عقب افتاده بود نیروهای محوری حوزه گرمسیر برای حضور مجددش اقبال نشان ندادند و خود ایشان هم تحلیلی واقع بینانه از شرایط نداشت. رقابت واقعی بین موحد و تاجگردون مشهود بود.
جمعی از حزبیها هم تصمیم گرفتند حجه الاسلام حاج سید محمدحسن محقق را به صحنه بیاورند. تحلیل این بود که آقایان محقق و موحد از یک سادات و یک حوزه هستند لذا آراء موحد در کهگیلویه شکسته میشود و بنابراین شانس محقق برای ورود به مجلس از دیگر کاندیداها بیشتر خواهد بود.
در دوره پنجم بهرام تاجگردون رد صلاحیت شد و طرفداران ایشان و جماعت زیادی از طرفداران بزرگواری در گچساران و کهگیلویه به محقق پیوستند ولی سه اصلی را که موحد برای آینده کارش برگزیده بود و با فرهنگ مردم استان ما همخوانی محرزی داشت، کار را برای محقق و گروههایی که پشت سر او متحد شده بودند سخت کرد و روز ۸ خرداد ۱۳۷۵ دور دوم حضور خود در مجلس پنجم را آغاز نمود.
در حوزه بویراحمد گروههای اصلاح طلب یکپارچه حول سید باقر جمع شدند و با تمام توان مالی و لجستیکی ایشان را حمایت نمودند. حاج محمدرحیم دهرابپور علیه هم خطیهای خود موضع سرسختانهای گرفت و این انفکاک باعث تقویت روحیه طرفداران سید باقر گردید علیرغم اینکه در دوره قبل، آراء سید مسعود که دهرابپور راهم در جمع خود داشتند سی هزار رای شد در این دوره با وجود اینکه حاج محمدرحیم توانست حدود یازده هزار رای بویراحمد را به خود اختصاص دهد ولی آراء حسینی از مرز ۳۵ هزار گذشت در نهایت سید باقر با بیش از ۵۰ رای بر کرسی مجلس تکیه زد.
ششمین انتخابات: کهگیلویه از گچساران جدا و الان میدان در کهگیلویه برای جولان سید محمد موحد محیاتر و بستر برای فتح قلههای بیشتر آمادهتر. نطقی که در بحث استیضاح علیه عبدالله نوری وزیر کشور دولت اول خاتمی در مجلس پنجم ایراد نمود پایگاه او را در بین جناح راست محکم نموده بود و سران این جناح مایل بودند که برای بار سوم بر کرسی مجلس بنشیند. عدهای در گچساران رایزنی مینمودند که او کاندیدای این حوزه باشد و عطای دهدشت را به لقایش ببخشد.
اما طرفدارانش در کهگیلویه سرمست از این انفکاک میخواستند به گچساران تفهیم کنند که موحد منهای گچساران هم میتواند راهی مجلس شود. رقبایش دو نفر کت و شلواری بودند. محمود منطقیان از طایفه اولاد میرزا لی بویراحمد و سید قادر لاهوتی فرماندار اسبق گچساران و از سادات رضا توفیق کهگیلویه.
بافت سنتی جامعه کهگیلویه برای ما نور یک آخوند سخنور که اکثر معممین آن خطه را پشت سر خود دارد و در جهت هزینه سفرههای مرسوم و معمول، دست حامیانش با جیبشان آشناست میتوانست تنگ کننده عرصه بر هر رقیبی باشد.
لاهوتی و منطقیان گرچه هردو در یک طیف فکری قرار داشتند اما نتوانستند با هم کنار بیایند و نتیجه انتخابات برای هر تحلیلگری که با الفبای ابتدایی سیاست، آشنا میبود از قبل روشن بود لذا روز ۸/۳/۷۹ برای بار سوم با کسب ۶۸هزار رای، هفتصد و سی و یکمین روز حضورش را در مجلس آغاز نمود. و رقبایش مجموعا ۶۰ هزار از آراء حوزه کهگیلویه را به خود اختصاص دادند.
در گچساران مرحوم محمدعلی نبیزاده که در پنج دوره گذشته تلاش بیوقفهای را به کار میبرد تا به کمک دوستانش نماینده به مجلس بفرستد، کمربند رقابت را با بهرام تاجگردون محکم بست تا در ادامه دوره چهارم و پنجم تعیین کننده سرنوشت انتخابات باشد. در این دوره قشقاییها به خود اجازه دادند که برای انتخاب نماینده وارد صحنه شوند زیرا نیازی به آراء تعیین کننده حوزه کهگیلویه نداشتند و خلبان احمد حیدری توانست ده هزار رای کسب نماید.
ناگفته نماند قشقاییها چون احساس میکردند از قفس آزاد شدهاند بیش از شش نفرشان کاندیدا شده بودند و جمعا بیست و چهار هزار رای به خود اختصاص دادند. وقتی کاندیدایی از ترکان در صحنه نبود معمولا اکثریت به تاجگردون رای میدادند. حاج علی شریفی که از بستگان تاجگردون بود برخلاف انتظار وارد صحنه انتخابات شد و بخشی از آراء حاج بهرام را به خود اختصاص داد. با این حال اختلاف آراء تاجگردون و نبیزاده به عنوان نفر اول و دوم پانزده هزار رای بود و نهایتا انتخابات باطل و حدود دو سال گچساران و باشت بدون نماینده بودن را تجربه نمودند. پس از ابطال انتخابات در باشت و گچساران درگیری و زد وخورد شروع و حمله به اماکن عمومی و مغازهها اوضاع را از کنترل مسئولین خارج و برای بیش از سه هزار نفر در دادگاه تشکیل پرونده گردید.
در میان دورهای تاجگردون رد صلاحیت و مرحوم نبیزاده با بیست و یکهزار رای از علی شریفی پیشی گرفت و وارد مجلس ششم گردید. اما تا چند ماه پرونده ایشان توسط تندروهای آن دوره در قرنطینه ماند و اجازه تائید اعتبارنامه وی را نمیدادند.
شیخ مهدی کروبی لر الیگودرز و رئیس مجلس ششم، احترام ویژهای برای مرحوم آیت الله ملک حسینی (ره) قائل بود لذا به احترام نامه آیت الله که به جهت حل مشکل نبیزاده نوشته شده بود، با پادرمیانی با نمایندگان، اعتبارنامه مشارالیه تائید شد اما تا آخر دوره ششم در تنگنای فشار مجلسیهای جناح چپ بود.
در حوزه بویراحمد یک چهره جدید پا به عرصه سیاست و انتخابات گذاشت و با سید مسعود حسینی و سید باقر موسوی به رقابت برخاست. دکتر علی مندنیپور. دارای مدرک دکترای حقوق. پدرش در جنگ گجستان در روز ۳۱ فروردین ۱۳۴۲ از ناحیه پهلو توسط نظامیان سخت مجروح گردید و در شیراز همراه ملا غلامحسین سیاهپور، غلامحسن محمدی، حسنقلی فرخی، ترکی اقلیمی و حاجی رضائی در دادگاه نظامی محکوم به اعدام شد ولی در دادگاه تجدیدنظر با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم و پس از ده سال زندانی در سال ۱۳۵۲ آزاد گردید.
راستهای ناب پشت سر سید مسعود، چپهای واقعی حامی سید باقر و نیروهای معتدل، مندنیپور را حمایت نمودند سید باقر برای بار دوم وارد مجلس شد و لیست تندروهای چپ مجلس ششم را تکمیل نمود.
انتخابات مجلس هفتم: برای بار سوم بهرام تاجگردون رد صلاحیت شد. پیش بینی افکار عمومی این بود که دکتر غلامرضا تاجگردون به عنوان تالی تلو پسرعموی خود ثبت نام نماید تا در صورت خطر جای خالی ایشان را پر کند اما این موضوع محقق نشد. در بین کسانیکه از نظر فکری به حاج بهرام نزدیک بودند و با این امید که در صورت رد صلاحیت نامبرده، مورد حمایت ایشان قرار خواهند گرفت، مهندس رهام عبدیپور، حاج علی شریفی و حاج عبدالرحیم رحیمی فرماندار فعلی گچساران اطراف تاجگردون حلقه زدندتا شانس خود را امتحان کنند.
تحلیلها این بود که عبدیپور مورد حمایت قرار خواهد گرفت اما در تجمع چپها در خیابان شهید بلادیان، تاجگردون پس از ایراد سخنرانی، قویا از رحیمی حمایت و روند انتخابات به نفع نبیزاده تغییر یافت لذا در یک رقابت سخت مرحوم نبیزاده برای بار دوم وارد مجلس شد اما چند ماهی نگذشته بود که دار فانی را وداع و چهرههای جدیدی در میان دورهای برای اولین بار وارد صحنه انتخابات شدند دکتر غلامرضا تاجگردون – سردار احمد خورشیدی – حاج علیمراد جعفری و سید قدرت الله حسینی بحرینی.
همانطور که پیش بینی میشد تاجگردون رد صلاحیت شد.
ترکان قشقایی و تعدادی از لرها خورشیدی را حمایت نمودند نیروهای نزدیک به نبیزاده بر حمایت از جعفری پای فشردند و حزبیهای معتدل و بخشی از طرفداران تاجگردون به پشتیبانی از حسینی برخاستند. اکثر یا تمام صندوقهای اخذ رای بخصوص در حوزه بویراحمد گرمسیر در کنترل طرفداران حاج علیمراد بود لذا ایشان در یک رقابت نفس گیر با اختلاف یکهزار رای از حقیر جلو افتاد و خورشیدی با کسب نوزده هزار رای نفر سوم شد.
در حوزه کهگیلویه برای بار دیگر نیروهای سید محمد موحد، سید قادر لاهوتی و محمود منطقیان سنگربندی سیاسی نمودند چنانچه منطقیان و لاهوتی هماهنگ میشدند موحد شانس ورود به مجلس هفتم را از دست میداد زیرا در مقابل ۵۵ هزار رای سید محمد توانستند ۷۵ هزار رای کسب نمایند ولی ظاهرا آن دو رقیب چپ هرکدام ترجیح میدادند که اگر خودشان رای نیاورند بهتر است موحد وکیل بماند.
در حوزه بویراحمد دکتر ستار هدایتخواه، مرحوم سید نورمحمد محمودیان، سید باقر موسوی، حاج غلام محمد زارع و مهندس غریبپور برای رقابتی تنگاتنگ به تشکیل جلسات در هر دو حوزه علیا و سفلی پرداختند. پیش بینی میشد که سید باقر رد صلاحیت شود اما در مورد محمودیان و غریبپور وضعیت مبهم بود.
بالاخره هر سه نفرشان رد صلاحیت شدند و رقابت بین هدایتخواه و زارع وارد مرحله عملی گردید عامل اصلی برد دکتر ستار آراء بویراحمد سفلی بود که ایشان از آن حوزه برخاسته بود. در همان سال اول ورود به مجلس جوهره مثبت و توان علمی و سخنوری و رک گویی خود را نشان داد و توانست در تصمیمات اصول گرایان مجلس به عنوان چهرهای اثرگذار مطرح و نام بویراحمد را بیش از قبل بلند کند.
انتخابات مجلس هشتم: سید محمد موحد کهگیلویه را ترک و عزم بهبهان نمود همانجایی که برای شروع دوره طلبگیش آنجا را برگزیده بود. جماعت زیادی از رفتن ایشان خوشحال و مجموعه پرشماری از مردم نگران و ناراحت از این تصمیم. شانزده سال نمایندگی درخت جوز را به ثمر مینشاند، عمر یک نوزاد را به نوجوانی میرساند، نشاط جوانی را گذر زمان میرباید، میانسالان را به سمت پیری میکشاند و عمر خیلیها را عجل میستاند، بلاتشبیه یکی از شاهان معروف ایران با آن همه کبکبه و دبدبه فقط شانزده سال پادشاهی کرد.
موحد در این مدت جز توقع رای دادن هیچ چیزی از مردم نخواسته بود و از قبل ایشان خیلیها در سطح استان و بالاتر به نون و نوا رسیدند. سمتهایی به عدهای محول شد که فکرش را نمیکردند میخواست به طرفدارانش بفهماند که من از حوزهای دیگر هم میتوانم نماینده بشوم و به نیروهایی که برای نماینده شدن از حوزه کهگیلویه، او را سد نفوذناپذیری در مقابل خود میدیدند این فرصت را بدهد تا عرض اندام نمایند و شانس خود را محک بزنند.
آنقدر مسئول دریاسوج کاشت که فضای سردسیر و گرمسیر نقل خیلی از محافل گردید. برای خیلی از بهبهانیها سخت بود که کسی از آن سوی شهرشان بیاید و علم نمایندگی را از دستشان بگیرد، آنهم حوزهای که روزی سناتور موسویها، غرویها و سلطانیها طلایه داران حریم سیاسیشان بودهاند.
در گچساران دکتر تاجگردون تائیدیه شورای نگهبان را گرفت اما کمی دیر. سردار خورشیدی که اکنون اجازه ورود به حریم خانوادگی دکتر احمدینژاد را بدست آورده بود با روحیه بالا و تهاجمی به سازماندهی مجدد قشقاییها پرداخت.
حاج جعفری به امید بستری که آموزش و پرورش گچساران و شرکت نفت برای او بوجود آورده بودند زمینه را برای خود مساعد میدید و حقیر هم که بعد از شکست در انتخابات میاندورهای دو سال قبل، با خرید یک دستگاه ماشین پژو ۴۰۵ با اقساط ۴۸ ماهه، هر هفته با پیمودن مسیر شیراز-گچساران و باشت، به ندرت چشم از مجالس فاتحه خوانی و حضور در میان مردم میپوشیدم و دوستانم در آن مدت چهره به چهره کار کرده بودند، برای رقابتی کاملا نفس گیر آماده شدیم. هر چهار نفر جانباز و برادران شش شهید بودیم.
برادر آزاده و جانبازم سید ناصر حسینی راوی و نویسنده کتاب پایی که جا ماند جان بر کف وارد شد و درواقع در دشت مور، لیشتر و خیرآباد که قبلا برایم منطقه ممنوعه بود او بیشتر به کمک دوستان آزادهاش آن سد را شکست.
تحلیلها چنین بود:
۱- تاجگردون، جعفری و حسینی لر هستند آراءشان تقسیم میشود لذا پیروز انتخابات خورشیدی است.
۲-خورشیدی، جعفری و حسینی اصول گرا هستند هرکدام بخشی از آراء را به خود اختصاص میدهند بنابراین برد از آن تاجگردون است.
۳-تاجگردون و حسینی باوی هستند آراء آنان نصف میشود، جمعی از قشقائیهاجعفری را همراهی میکنندبویراحمد گرمسیر هم برای همکاری با ایشان متحد میباشند و با توجه به حمایت اکثر روسای ادارات شهرستان، جعفری پیروز خواهد شد. در هیچ تحلیلی من برای رای آوردن نفر اول نبودم.
مهندس منوچهر حبیبی فرماندار گچساران کاملا بیطرف بود و فقط انتخابات را مدیریت مینمود که سالم برگزار شود. به همین دلیل به معاونش حاج یونس رضاپور که محکم اینجانب را حمایت مینمود اجازه هیچگونه دخالتی در بحث انتخابات نداد. بخشی از آراء حقیر به این دلیل بود که در افکار عمومی چنین جا افتاده بود که در میان دورهای به حسینی ظلم شد و حقش تضییع گردید. سید بودن من هم بیتاثیر نبود فامیلهای با یاری و بابکانیام نیز سنگ تمام گذاشتند. بهرحال با اختلاف ۸۵۰ رای راهی بهارستان شدم. دکتر تاجگردون دوم، سردار خورشیدی سوم و حاج جعفری چهارم شد.
در حوزه بویراحمد رقابت اصلی بین هدایتخواه و زارع بود چون سید محمد نیکنژاد و مکی علیزاده از فیلتر شورای نگهبان عبور ننمودند. حاج غلام محمد بعد از انتخابات دوره هفتم یکروز آرام ننشست. روز درمارگون بود و شب در لوداب. چرخی هم از آبسردان تا سیلاب و کلوار میزد.
پنجشنبه و جمعهها با همراهان، بخشی از فضای مساجد را برای شرکت در مجالس فاتحه پر مینمود و سایر روزها منتظر کارت دعوت برای شرکت در عروسیها. سفیدار و باغچه و دیلگون را درمی نوردید و از راه سادات و دمه، میاتنگون را پوشش میداد، گوشه چشمی به زنگوا و دمچنار و شام را در چیتاب یا صالحون یا نقاره خانه، بر دوستانش وارد میشد.
درسی سخت و حوزه میانی تا پاتاوه که حیات خلوت هدایتخواه محسوب میشد با دقت نفوذ نمود و جادههای دلی بهرام بیگی، سادات محمودی، میمند، زیلائی، کاکون، تنگ سرخ، دلی اولاد علی مومن، دلی خمسیر، پراشکفت و دشت روم زیر چرخ ماشینش به ستوه آمدند. چون از حوزه علیا تا حدودی اعتماد داشت لذا بیشتر، روستاهای سفلی را درمی نوردید. پدر پیر و محجوبش یک آن او را رها نمیکرد. بالاخره با کسی میخواهد رقابت کند که زبان گویایش چون شمشیر برنده ایست که عدهای را با حدیث، جمعی را با تحلیل، گروهی را با تفسیر، جماعتی را با تنویر افکار، طایفهای را با هدایت آشکار، بیتفاوتها را با هدایت معنادار و رفقایش را به ایستادن قرص و پایدار ترغیب و تشویق مینماید. این رقیب در تهران و قم حسابی پایگاه کسب نموده و شکست او کار هرکس نیست.
بخصوص که از حمایت اکثر مدیران استان نیز برخوردار است. بهرحال مردم بویراحمد دکتر هدایتخواه را یکبار دیگر برگزیدند تا تهران بداند که بویراحمد همواره زنده است. آنروز لازم بود تا در تنگ نامردی، دورگ مدین، چم سفید. سمیرم و گجستان خود را آنطور معرفی نمایند و امروز کسی را پشت تریبون مجلس میفرستند که فریاد دادخواهیاش از نفیر تمامی آن سلاحهای گرم رساتر است. تمجید از هدایتخواه انکار توانمندی سید مسعود، سید باقر و حاج غلام محمد نیست همه آن عزیزان برای حقیر محترماند و در حریم امکان برای دفاع از حقوق مردم حوزه انتخابیهشان چیزی کم نگذاشتند.
در حوزه کهگیلویه، موحد رفت، منطقیان با یک سطر نامه زمین گیر شد و لاهوتی فرصت برکشیدن پاشنه کفشش را برای دفاع از خود نیافت. در دوره چهارم و پنجم با همین دکتر هدایتخواه و سایر اصول گرایان کفش پاره کردیم تا سید علیمحمد راهی مجلس شود اما نه با چماق. میدانستیم که اخلاصش بر تدبیرش فائق است و دیانتش بر سیاستش مرجح. کمتر اهل مماشات است اما گاهی اوقات تابع خیالات. کیسهای برای مال دنیا ندوخته و ثروتی برای روز مبادا نیندوخته.
اگر حرف دلش را نگوید میاندیشد که حقی را مخفی داشته، اگر از تریبون نشد روزنامه، اگر روزنامه نشد سایت، اگر سایت نبود، هفته نامه و بالاخره پیامک. درنهایت چپهای دهدشت آقای رستاد را که خیلی مشهور نبود به مصاف او فرستادند. گرچه فرصتش کم بود اما رایی چشمگیر کسب کرد.
شاید اگر سید قادر مثل منطقیان او را حمایت مینمود در کار سید علیمحمد گره ایجاد میشد. دکتر علی مژدهیپور با قد رشید و صدای رسا که برای جذب مردم بیشتر از اصطلاحات حقوقی بهره میجست، حملاتش گازانبری شروع اما گاهی اوقات عقبهاش آتش تهیه کافی لحاظ نمینمودند و پهلودارها بجای تلاش برای الحاق، از کمبود آذوقه و مهمات گلایه داشتند.
علاوه بر جذب حداکثری آراء طایفهای، تحصیل کردههای زیادی او را همراهی مینمودند. دستگاه قضا به شکل نامرئی در تلاش بود تا نیروی توانمند خود را راهی بهارستان کند ودر کمیسیون قضایی مجلس هم مدافع عملکرد قوه و هم تامین کننده بودجه کافی برای رونق دستگاه پرهزینه قضا باشد. اما بهمئیها که ظاهرا در رقابتی دیرینه با حوزه طیبی هستند و بخشی از جامعه آن شهرستان هنوز مشی سنتی دارند بیشتر آراء خود را به عمامه مشکی دادند. و تلاش طرفداران پرانرژی آقایان دکتر مژدهیپور و رستاد را برای جلوس بر کرسی تقنینی ابتر گذاشتند. بزرگواری برای ایراد نطقهای پنج دقیقهای که با قرعه مشخص میشد خوش شانسترین نماینده دوره هشتم مجلس بود.
نهمین انتخابات (گچساران و باشت): در دورههای ششم و هفتم دو نوبت بستگان و دوستانم به سراغم آمدند تا برای شرکت در انتخابات خودم را آماده کنم ولی فورا رد کردم. اصلا نمیدانم چرا در میان دورهای مجلس هفتم وارد مقوله انتخابات شدم.
شاید چون بازنشسته شده بودم دنبال شغل میگشتم، شاید هم مبلغ هشت میلیون تومانی که بابت سنوات خدمتیام بهم پرداخت نموده بودند و کل سرمایهام محسوب میشد وسوسهام کرد، شاید برای رقابت با دیگران و مطرح نمودن خودم آمدم، شاید حس تفوق طلبی که در بسیاری از انسانها وجود دارد به این سمت حرکتم داد.
شاید تاثیری که نمایندگان ملت بر روند جاری کشور دارند وادار به این تصمیمم نمود، شاید به خاطر سخن برخی از مردم بود که وقتی جهت جلب نظرشان برای کمک به بعضی از کاندیداها درخواست همکاری مینمودم میگفتند: «اگر خودت کاندیدا باشی بهت رای میدهیم». شاید انتقام از بعضیها مورد توجهام بود، ولی من خودم را میشناسم اصلا روحیه انتقامجویی ندارم.
نمیتوانم ادعا کنم که صرفا برای خدمت به مردم آمدم. سخن گزافه ایست که هیچکس آنرا نمیپذیرد. نکتهای به ذهنم رسید که، به ضمیر ناخودآگاهم مراجعه نمایم. مرحوم آیت الله مهدوی کنی (ره) سال ۱۳۶۱ به دعوت مرحوم سید علی اکبر پرورش وزیر وقت، در اردوگاه منظریه تهران پس از نماز صبح در جمع روسای آموزش و پرورش کشور سخنرانی بسیار جذاب اخلاقی ایراد نمود و در مورد تاثیر معلم بر متعلم فرمود: «یکی از دلایل مهمی که باعث شد وارد حوزه علمیه شوم این بود که در مکتب خانه (مقطع ابتدایی) معلم بهم گفت: بهت میاد که روحانی بشی و آن نکته بر ذهنم اثر گذاشت و با رضایت پدرم وارد حوزه علمیه شدم».
در سال ۱۳۵۹ از خط مقدم جبهه مورموری در استان ایلام برای استحمام به پشت خط آمدیم. کنار حمام صحرائی نشسته بودم و کتاب عدل الهی شهید مطهری (ره) را مطالعه میکردم که یکی از افسران شجاع تیپ ۸۴ خرم آباد بنام سروان یوسفوند کنارم ایستاد و به ریش بلندم که حسابی به آن رسیده بودم با دقت زل زد. فکر میکرد آخوند هستم. گفت: «حاج آقا عنقریب است که یا شهید میشوی یا شما را در مجلس میبینم.»
احتمال میدهم ریشه آن حضور در میاندورهای به سخن آن افسر برمی گردد که بر ذهنم حکاکی شده بود. وگرنه کدام عاقل با هشت میلیون تومان که آنروز پول یک ماشین پیکان بود وارد صحنه انتخابات میشود. آنهم با جیب خالی همه طرفداران. و وقتی بهم گفتند یکی از کارگران طرفدارم با داشتن وضو دو روز از صبح تا شب کارگری نمود و سی هزار تومان دستمزدش را برای ترغیب یکی از همسایگان، تبدیل به هدیه نمود تا ۵ رای به آراءام اضافه شود هیچوقت خودم را نمیبخشم.
در گچساران تبلیغات گستردهای از دو سال مانده به انتخابات نهم علیه اینجانب، سازماندهی شده شروع شد و هر تهمتی را که به ذهن بعضی میرسید نثارم میکردند و این در حالی بود که حتی دوستان واقعیام از من دفاع نمیکردند.
آن تبلیغات بیحد و حساب از طرف دو خانوادهای شروع شد که در دوره قبل خیلی برایم زحمت کشیده بودند اکثر آن تبلیغات کذب بود من هم به احترام نمک مادرانشان آنان را بخشیدم ولی اگر پدرانشان در قید حیات میبودند نمیگذاشتند آنطور عمل کنند. و نیز خدمت مهم اینها به کسانی بود که از روز ورودم به مجلس هتاکی و تهمت را شروع نموده بودند لذا بخشی از زحمت آنان را که اقدامشان مسبوق به سابقه بود کم کردند.
کسانیکه در مرکز استان یا شهرستان پست گرفته بودند به ندرت به روی خود میآوردند که بگویند حسینی در انتصاب ما نقشی داشته است ولی اگر کسی به هر دلیل عزل میشد صد درصد تحت عنوان یک جرم نابخشودنی در پرونده من ثبت میگردید. قبل از انتصاب افراد هم برای حفظشان خودم و هم حفظ آبروی آنان با هیچکدامشان شرط بلاغ نمیگذاشتم که باید چنین و چنان کنید احتمالا همین موضوع باعث شده بود که اکثر آنان آن پستها را حق مسلم خود میدانستند.
اینقدر فضا را مسموم کرده بودند که به اصطلاح اصول گراهای مخالفم هم صدا با اصلاح طلبان میگفتند هرکس غیر از حسینی. اصول گرا و اصلاح طلب چنان در مخالفت با من هماهنگ بودند که از ۷ نفر هیات اجرایی در گچساران یک نفرشان طرفدارم نبودند. در روز انتخابات که معمولا در حواشی صندوقها برای شکار رای دهندگان کمین میزنند فقط کسانی در محاصره کمین کنندگان قرار میگرفتند که احساس مینمودند به اینجانب میخواهند رای بدهند.
یعنی طرفداران من باید در سه جبهه مبارزه میکردند درحالیکه آن سه گروه فقط به سمت یک هدف شلیک مینمودند. من از قبل میدانستم که در انتخابات مجلس نهم دکتر تاجگردون برنده خواهد شد. دلائل:
۱-اختلاف رای من با ایشان در دوره قبل ۸۵۰ عدد بود.
۲-حالا که خطر شورای نگهبان را دفع شده میدانست با اعتماد به نفس بیشتر و با استفاده از فرصت زمانی چهار ساله که در اختیار داشت بستر سازی مینمود.
۳-معمولا معضل بیکاری که گریبانگیر اکثر خانوادهها است به پای کسی ثبت میشود که بر اریکه قدرت است و باعث افت آراء او میشود. و به نفع کاندیدایی است که در دوره قبل رای دوم را کسب نموده بود.
۴-معلوم بود که کاندیداهای اصول گرایان حداقل سه نفرند ولی از طرف اصلاح طلبان فقط ایشان در صحنه خواهند بود.
۵-احتمال رد صلاحیت کاندیداهای مطرح اصلاح طلب در حوزههای کهگیلویه، بهبهان، بویراحمد و ممسنی متصور بود لذا حمایت آنان از حاج غلامرضا طبیعی و منتظره مینمود.
۶-تواناییهای شخصی ایشان از جمله برگهای برنده وی محسوب میشد.
۷-توان مالی نامبرده بخشی از شکافها و خلاها را ترمیم مینمود.
۸-یک حامی قدری مثل حاج بهرام داشت.
۹-مردم سابقه ذهنی منفی از ایشان نداشتند و تبلیغات منفی هم علیه نامبرده نمیشد.
۱۰-در برنامه ریزی دقیق و بسیج نیروها و امکانات برای رسیدن به هدف عالمانه عمل مینمود.
۱۱-حرف اول و آخر را در میان طرفدارانش خودش میزد.
۱۲-انتخابات برای ایشان تبدیل به یک موضوع حیثیتی شده بود لذا از هیچ فرصتی برای بهره گیری غافل نبود.
۱۳-جماعتی از طرفداران من انگیزه و هیجان دوره قبل را نداشتندو طرفداران دکتر تاجگردون به این موضوع واقف بودند.
۱۴-خودم مصمم به عدم شرکت در انتخابات بودم لذا عملا مسائل انتخابات را رها کرده بودم.
معمولا در حوزه انتخابیه گچساران و باشت این موضوع نهادینه شده بود که نماینده شکست خورده طی اطلاعیه بر رقیب پیروز میتاخت و تلویحا وی را متهم به تقلب و اعمال نفوذ سیاسی و…. مینمود. پس از پیروزی دکتر تاجگردون، من این سنت مذموم را شکستم و طی اطلاعیهای که از سیمای مرکز استان پخش شد پیروزی وی را تبریک گفتم تا هم سنت شکنی نموده باشم و هم فرهنگ سازی مثبت.
علاوه بر آن، دو روز بعد از اعلام نتیجه انتخابات ضمن شرکت در مراسم مرحومه مادرشان، سخنرانی باحال و پرشوری نمودم که فوق العاده بر آرام نمودن فضای تهاجمی و ملتهب حاکم بر شهرستان اثرگذار بود. برای اینکه بتواند با طیب خاطر به امور نمایندگیاش برسد و وقت او را حواشیهایی که معمولا از طرف رقبا ایجاد میشود، به هدر ندهد، همواره در مصاحبهها و…. ایشان را حمایت نمودم.
در حوزه کهگیلویه موحد بعد از بیست سال نمایندگی مصمم بود به زادگاه خود برگردد و برای بار پنجم لشکرآرایی خود را به رخ رقبا بکشد، عدهای دست به دعا بودند که نیاید، جماعتی در انتظار حضورش لحظه شماری میکردند و بعضیها عدم توفیقش را در عبور از آن فیلتر که مثل یکی از گردنههای مخوف روز پنجاه هزار سال در اذهان تداعی میشود آرزو مینمودند. بهرحال شانس با گروه آخر شد یار، مجموعهای بیقرار و جریان رقیب اصلی بر اریکه قدرت سوار.
سید علیمحمد، سرهنگ حبیبی و دکتر فیاض بخش را که از هردو سو به او میتازیدند پشت سر گذاشت و تشکیل مجمع نمایندگان استان را با دو چهره جدید استارت زد.
در حوزه بویراحمد تا این اواخر قرار نبود دکتر هدایتخواه وارد انتخابات شود این موضوع باب میل حاج غلام محمد و دیگر کاندیداهای مطرح از جمله مهندس محمد بهرامی شهردار سابق یاسوج بود زیرا هرکدام در بین کاندیداها، هدایتخواه را رقیب اصلی خود میدانستند.
از همین آمدن و نیامدن ایشان، غلام محمد و محمد نهایت بهره را بردند زیرا نیروهای محوری هدایتخواه سردرگم بودند که نهایتا چه خواهد شد. تلاش حاج سید مسعود، دکتر خلیفه خلقیپور، حاج سید الیاس چراغزاده، حاج سید علی محمد دانشی، مرحوم حاج فرج الله حسنزاده و حاج سید محمود موسوی (که سازش در گچساران و باشت مقوم «نوع» دیگری مینواخت) برای سر و سامان دادن به اوضاع نامشخص، نتیجه چشمگیری نشان نمیداد.
نهایتا روزهای پایانی تصمیم به حضور در انتخابات گرفت که دیگر دیر شده بود.
مهندس بهرامی که در شهرداری یاسوج خدمات ارزندهای انجام داده بود، هم به پشتیبانی طوایف آقایی مستقر در حوزه علیا و هم به امید حمایت نیروهای چپ و بخشی از راستهای معتدل، برای رقابت با هدایتخواه و حاج غلام محمد با کت و شلوار شیک و اندام رشید و چهرهای بشاش تنور انتخابات را داغتر نمود.
اگر چپهای بویراحمد صادقانه او را حمایت میکردند میتوانست برای رقبا خطرآفرین باشد، اما بخشی از آنان ترجیح دادند گچساران را پوشش دهند. ولی بویراحمد بر ماندن هدایتخواه بر کرسی مجلس صحه نگذاشت و حاج زارع را با رایی قابل قبول راهی بهارستان نمود.
اگر خوانندگان عزیز اجازه بفرمایند تحلیل انتخابات دهم را که دقت و ظرافت بیشتری میطلبد و قویا حساسیت برانگیز است در فرصت بعدی تقدیم نمایم.
منبع : کبنا نیوز
اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:
ایمیل گروه خبری راه ملت: News@RaheMellat.ir
تماس مستقیم : 09120139712