پایگاه خبری تحلیلی راه ملت
اولین و تنها رسانه کاملا دانشجویی استان کهگیلویه وبویراحمد

اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل

به گزارش راه ملت و به نقل از گروه رسانه ای تابش اردشیر کیانی سردبیر تابش آنلاین در یادداشتی باتوجه به برگزاری کنگره ملی شهدا نوشت؛

سراسرشهر، بوی عطر حضورتان را گرفته ، در این زمانه ی بی های وهوی ، امروز با تمام درد هایم راهی مطب دکتر شدم ، از مسیر خانه تا مقصد گاهی نگاهم به تابلوهای عجیبی معطوف می شد،  تصویر معلق ذهنم به صدای انفجاری و یا سوت خمپاره‌ای و یا ……ریلز های ذهنی من در کسری از ثانیه جنگی شد،  تازه فهمیدم که ترانه های زندگی را بازخوانی می کنند ،چرا می گویم زندگی؟ چون بعداز آن همه عظمت و بزرگی که در قالب سیره عملی و رفتار و کردار و اندیشه شما به جانفشانی منجر شد، من از زندگی طعمی نچشیدم !

ترنم حضورتان با این یادواره، در نسیم یاد وخواطر، چنان جاری شد که اشک شوق از چشمان خسته ی من باز مانده، از این همه ارادت از سوی مردم دلشاد شدم .

آری امروز چشمم به جمال تصویر دوستانم روشن شد، غم آخرین تصویر در قاب خداحافظی همیشه یکی از دردناک ترین لحظاتمان بود ،بوی عطر عبورتان را امروز در خیابانهای این شهر از جان و دل حس کردم و یاسوج چه سرفراز است که میزبان حضور شماست.

نمی دانم از کجا بگویم ،از ترانه همدلی در بازی دراز ،یا از رشادتهای یارانم در کربلای چهار و پنج یا از والفجر مقدماتی یا ناله های شبانه مردان بستان، یا از حصر آبادان یا مسجد جامع خرمشهر یا از کمینگاهای مقرگردو در کردستان،  که دست توانمند شما در حماسه سازی در دفاع از این سرزمین دستی است بر حق، توانمند و قابل ستایش .

در عرف تمام ملل قهرمانان ملی خود را فارغ از اندیشه و نوع تفکر وقومیت ستایش می کنند.

یاسوج بوی گامهایتان را به بشار می سپارد، وقتی نام ازادگیتان بر زبانها حک می شود ،دیده های روان مردم دیارم به سنگر های گلشیفته و گلدانهای غیرت باز می شود وقتی قامت راست قامت شما در صبحگاه خلوص رژه می رود .

من از شب سیاه فاصله می گیرم در این روشنای سخن که از عطر وصایای شما می پیچد،

اینجا نامهایتان دیگر ردیفی از الفبا نیست که خود دیوان معرفتی است از کلید واژه های فتح خیبر ها و هفت خوان رستم ، نمی دانم از کدام مکتب به عاریت واژه قرض بگیرم تا بتوانم نسبت به شما ادای دین کرده باشم ، ولی هر چه می گویم زبان من نیست که خیالی است از عبور آگاهانه یادتان .

امروز انگار از خاکسترتان پرنده ها بر می‌خیزند ، هر چه جلوتر می‌رویم حضورتان معنا دار تر می شود،  باور کنید ماها که « ماندیم و واماندیم»،  اگر یاد شما نباشد دق می کنیم که بعد از شما چه راه های انحرافی و تونل‌های زیرزمینی برای رسیدن به دنیا میزنند !

اصلا یادتان می آید که می خواندیم« شهیدان زنده اند، الله واکبر» ، امروز به وضوح زنده بودنتان را دیدم ، حنای شب عملیات بر جبین تک تکتان می درخشد، و من همچنان در خیال خود در حال نجوای آخرین تکلمات با شهید خرسندیان در جزیره مینو بودم که تابلویی مرا دوباره با خود برد به عمق معانی «،شهادت مدار عزت است».راستی چه عزتی والاتر از این که با افتخار بر سر هر کوی و برزن از خصوصیات .پاکدامنی ،خدا ترسی ،  احترام متقابل و ساده زیستی شما بگوییم ، ایا میتوانیم یک نفر مثل «شهید فریدون عباسی» و ده ها شهید دیگر …در میان مردم و مسئولین امروزی به ما معرفی کنیم؟ ،شاید به وقت عمل و نیاز پیدا شود،  اما این روزها ما بازماندگان از اون شط سرخ، گله مندیم !از خودمان، از معیشتی که چماق شد بر سر آرمان‌هایمان،  از مویی که موی دماغ مان شد ، از خودم، از همه آدمهایی که راه را اشتباه می روند.

نمی دانم اگر نبودید شما، تکلیف روزهای بحران ما چه می شد

گاهی به مدد شعر، خود رابر مدار خاطره می‌نویسم ،گاهی غزلی از جنس چشمان تیز بین شما و گاهی مثنوی حضور را زمزمه می کنم:

بی حضور نور دیگر خسته ام
دل به تصویر شقایق بسته ام

مگر راهی غیر از این هست ؟دل به یاد و نام و تصویرتان می بندیم وبا شما زنده می مانیم تا فرصتی دیگر.