امروز :پنج شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت : ۰۷:۰۸:۱۸

پایگاه خبری تحلیلی راه ملت
اولین و تنها رسانه کاملا دانشجویی استان کهگیلویه وبویراحمد

اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل

اشتغال در بیابان/ شرمساری بی پایان!

حالا من ماندم و بیکاری، من ماندم و جیب خالی، من ماندم و بانک و قسط هایی که هر ماه به تعویق می افتد، من ماندم و شرمساری در برابر ضامن های بانکی، ……

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان راه ملت است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
بینندگان راه ملت می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.

راه ملت:مخاطب راه ملت:

جوانی هستم دهه شصتی و دهدشتی ؛بعد از سالها بیکاری و به کمک اطرافیان و مساعدت خوب یکی ازاعضا شورای شهر مغازه کوچکی را در گوشه ای از این شهر اجاره نمودم، مبلغ ۸ میلیون تومان نیز از بانک مهر اقتصاد با اقساط ماهیانه ۳۶۰ هزار تومان وام گرفتم. خدا را شکر، یکسال و اندی اوضاع بر وفق مرادم بود، چندر غازی پس انداز داشتم و اقساط وام را هم به موقع پرداخت میکردم. روزی از روزهای پاییز امسال بطور اتفاقی یکی از لیدرهای یکی از نامزدهای کنونی انتخابات که ادعای اشتغال زایی گسترده و چندین هزار نفری را دارد دیدم، از روزگارم پرسید، از چهره خسته ام پرسید، با آب و تاب از روزگار مغازه کوچکم گفتم. مکثی کرد و گفت این کار را بیخیال، همین روزا میفرستمت سر کار. تلفنم را گرفت، طولی نکشید روزی که سرگرم کارم بود تماس گرفت و گفت نامه آماده است، با شوق و ذوق تمام نامه را گرفتم انگار روزی بود که کارت پایان خدمتم را گرفتم، دلسرد شدم از کارم….

 

بستمش و راهی منزل شدم، فردای همان روز وسایل  را فروختم و چند روز بعد راهی بندر عباس همون جایی که قرار بود من خوشبخت بشم  شدم، بالاخره به بندر عباس و از اونجا به مکان مورد نظر رسیدم. چند نفری هم اونجا بودند. بیابانی بود برهوت، آب خوردن هم نبود چه برسد به غذا، … باری دو سه هفته ای به امید روزهای قشنگ آنحا ماندم و هر خفت و خاری را تحمل کردم. اینکه چطوری و چه می خوردیم بماند. پس انداز اندکم  را هم خرج کردم، روزی از همین روز ها شخصی به نام مهندس …. از راه رسید و گفت کار تمام هست و برویدشهر هایتان، آسمون روی سرمان خراب شد، با شرمساری تمام زنگ زدم دهدشت و از پدرم کرایه برگشت خواستم، با هر بدبختی بود خودم را به دهدشت رساندم، خجالت میکشیدم به خانه مان بروم و شب را پیش یکی از  دوستان گذراندم، ….. حالا من ماندم و بیکاری، من ماندم و جیب خالی، من ماندم و بانک و قسط هایی که هر ماه به تعویق می افتد، من ماندم و شرمساری در برابر ضامن های بانکی، ……

منتشر شده در :2016/02/23 - 11:02|شناسه خبر: 24079 1028 بازدید
گزارش خطا:
برچسب ها:

اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:

صفحه ارسال خبر - یادداشت

ایمیل گروه خبری راه ملت: [email protected]

تماس مستقیم : 09120139712

نظرات

ارسال نظر جدید

  • آخرین اخبار

آخرین اخبار استان

حمایت می کنیم


ساخت انواع وبسایت
بالای صفحه