امروز :شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ساعت : ۰۴:۰۰:۲۸

پایگاه خبری تحلیلی راه ملت
اولین و تنها رسانه کاملا دانشجویی استان کهگیلویه وبویراحمد

اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل

درد دل های زنان و مردان گیاه فروش در یاسوج/ بیکاری و فقر ما را مجبور گیاه فروشی کرده است/ مسئولان به درد ما رسیدگی کنند + تصاویر

درد دل های زنان و مردان گیاه فروش در یاسوج/ بیکاری و فقر ما را مجبور گیاه فروشی کرده است/ مسئولان به درد ما رسیدگی کنند + تصاویر

حکایت زنان گیاه فروش در پیاده روهای شهر یاسوج و بیان مشکلات خود از وضعیت زندگی واقعیت دردناک این روزهای استانی است که در تمامی انتخابات ها بالاترین مشارکت را دارند اما از لحاظ شاخص های توسعه ای در پایین ترین رده قرار دارند و نیازمند توجه بیشتر مسئولان ملی و استانی است.

راه ملت:، بیکاری و فقر در جای جای استان کهگیلویه و بویراحمد این روزها در حالی خود را نشان داده است که بسیاری از مردان و زنان، جوانان و دختران جوان این دیار برای تامین معاش زندگی خود دست به دامان کوه ها و گیاهان کوهی شده اند تا شاید از این طریق بتوانند اندکی از درد بیکاری بکاهند و بر فقر غلبه کنند.

از یک طرف برداشت بی رویه گیاهان کوهی در استان کهگیلویه و بویراحمد گونه های مختلف گیاهی را در کوه های و تپه های این استان به ویژه در مناطق سردسیری و مستعد با خطر انقراض جدی مواجه کرده است و از سوی دیگر نیز فقر و نداری مردم و فشارهای زندگی امروزی مردم را وادار کرده است تا از هر راه حلالی که لقمه نانی برای خانواده در آن بتوان کسب کرد روی بیاورند.

فقر و نداری در استان کهگیلویه و بویراحمد با تمام ظرفیت هایی که خداوند در آن به ودیعه نهاده است حکایت عجیبی است و چه زیبا حضرت علی(ع) می فرماید: از دری که فقر وارد شود از در دیگر دین و ایمان خارج می شود.

دارای پر از فقیر

وجود حدود 8.5 میلیارد مترمکعب روان آب معادل 10 درصد آب کشور، حدود 25 درصد نفت و گاز کشور، هشت درصد جنگلهای کشور و ۲۰درصد جنگلهای زاگرس،250 گردشگاه طبیعی، 870 هزار هکتار جنگل، 2 هزار اثر تاریخی، 350 بارگاه امامزاده و دشت‌های سرسبز و رودهای پر آب تنها بخشی از ظرفیت های کهگیلویه و بویراحمد است که هیچکدام نتوانسته اند در رفع بیکاری و کاهش فقر آنچنان که شایسته و بایسته است تاثیری داشته باشد.

مشخص نیست کی؟ چگونه ؟ و تاکجا؟ فقر و محرومیت در سینه استان کهگیلویه و بویراحمد نهفته باشد و روح مردم را بیازدارد اما واقعیت عینی زندگی مردم و درد و رنج های آنها از جمله بیکاری و نداری را می توان به خوبی در بطن جامعه به تماشا نشست.

برای دیدن واقعیت زندگی بخش زیادی از قشر محروم و مستضعف کهگیلویه و بویراحمد نیازی نیست به جای دوری رفت،کافی است در چهاراه ها و خیابان های شهرها داد و فریاد زنان و مردان و جوانان دست پینه بسته و صورت آفتاب سوخته ای را که برای فروش کنگر، بیلهر و قارچ کنار دیوارها نشسته اند را دید و شنید.

این فریادها صدای زندگی نیست، فریاد درد است، دردی به نام بیکاری و نداری

26 فروردین است و برای تهیه گزارشی به سطح شهر رفتم به چهاراه معروف سبزی فروشان یاسوج رسیدم، شلوغی و سر صدای زنان و مردان گیاه فروش به گوش می رسید راه خود را به سوی خیابان سینمای قدیم کج کردم با اینکه دوربین عکاسی به همراه داشتم اما هیچ تصویری از زنان و مردان گیاه فروش ثبت نکردم زیرا دیگر حساسیت آنها بالا رفته است و از اینکه تصاویرشان در رسانه ها منتشر شود اندکی نگران و مضطرب هستند.

آیا به جای این کار دزدی کنیم بهتر است ؟ / لقمه حرام بر روی سفره خانواده خود نمی بریم

آنها اعلام می کنند ما بیکار هستیم و زندگی خرج دارد آیا به جای این کار دزدی کنیم بهتر است ؟ و خود نیز پاسخ می دهند . نه . لقمه حرام بر روی سفره خانواده خود نمی بریم. دلایل قانع کننده ای در جواب هر کسی که از آنها سوالی درباره کارشان بپرسد می آورند که دیگر تنها سکوت جایز است.

ترس از ماموران شهرداری و جمع آوری گیاهان کوهی که برای فروش در پیاده رو قرار داده اند از یک طرف و فکر کردن به بیکاری و نداری از طرف دیگر روح انها را آزار می دهد و برخی نیز از سر ناچاری دلخوش به یارانه اند.

به میان آنها می روم هر کدام چیزی برای فروش آورده است قارچ، بیلهر، کنگر، تره و موسیر و … دوربین را که دردست من می بینند ، می پرسند چکاره ای ؟ و من خودم را معرفی می کنم ابتدا می گویند مثل همیشه آمده اید عکس بگیرید و اندکی با هم بحث و گفت و گو می کنیم و از من می خواهند تا به درد و دل هایشا گوش دهم و من نیز با کمال میل می پذیرم.

در شهر یاسوج کارگری هم پیدا نمی شود

 علیار صالحی جو از روستای گوشه امامزاده قاسم یاسوج که مقداری کنگر را برای فروش در پیاده روی خیابان پهن کرده می گوید: 2 فرزند دارم یکی دیپلم و بیکار و دیگری درس می خواند. در شهر یاسوج کارگری هم پیدا نمی شود، در یک کارگاه موزائیک سازی در خورموج بوشهر کار می کردم که بنا به دلایلی این کارگاه تعطیل شد و مجبور شدم تا به یاسوج برگردم.

وی افزود: 14 سال بیمه تامین اجتماعی از طریق این کارگاه برایم واریز شد و اکنون که بیکار شده ام بیمه ام نیز قطع شده است و توانایی پرداخت حق بیمه را ندارم.

صالحی جو با بیان اینکه در خانه ای اجاره ای زندگی می کند،ادامه داد: بابت وام بانکی ماهیانه 140 هزار تومان پرداخت می کنم که به دلیل نداری سه قسط از آن عقب افتاده است .

این کارگر یاسوجی بیان کرد:به دلیل سختی کار دچار بیماری و کمر درد شیدی شده ام و کار کردن در این شرایط بسیار سخت و طاقت فرساست اما به خاطر فشارهای زندگی و مخارج خانواده مجبورم کار کنم.

وی که درد دل های فراوانی برای گفتن داشت برای باور کردن حرف هایش و فهماندن به من سوگند یاد می کند و می گوید: توانایی رفتن به کوه برای برداشت گیاهان کوهی را ندارم و از افرادی که به کوه می روند کنگر، بیلهر و تره کوهی می خرم و با احتساب 200 تومان بر قیمت خریداری شده به فروش می رسانم که در پایان مبلغ ناچیزی سود می کنم.

کارگران افغانی بلای جان کارگران یاسوجی 

صالحی از وضعیت کار در شهر یاسوج نیز گلایه می کند و می گوید: صاحبان بیشتر ساختمان سازی ها و پروژه هایی که در شهر یاسوج راه اندازی می شود به دلیل فرار از پرداخت حق بیمه کارگران بومی از کارگران افغانی استفاده می کنند که این یک معضل برای کارگران زحمتکش استان محسوب می شود.

این کارگر یاسوجی افزود: از مسئولان استان و نماینده بویراحمد و دنا در مجلس شورای اسلامی تقاضا داریم که با پیگیری و راه اندازی پروژه های مختلف زمینه را برای اشتغال جوانان و کارگران فراهم کنند تا دیگر اینگونه مردم برای تامین معیشت خود مجبور به گیاه فروشی نباشند.

وی افزود: اگر کار وجود داشته باشد کسی مجبور نمی شود برای برداشت گیاهان کوهی به کوه برود و اینگونه ضمن انقراض گیاهان خود را نیز به زحمت بیندازد و همه این بدبختی ها از بیکاری و نداری است.

این کارگر یاسوجی از مسئولان خواست تا فکری اساسی برای کارگران کنند و گفت: چندین بار برای پیگیری وضعیت کاری خود به استانداری کهگیلویه و بویراحمد مراجعه کردم اما هیچ پاسخی تاکنون دریافت نکرده ام.

بیکاری و فقر و کنگر فروشی با خانواده

اسدالله  اعظمی نژاد 38 ساله و اهل یاسوج است که به همراه دو فرزند خرسال و همسرش در پیاده روی خیابان بساط کنگر فروشی پهن کرده اند و می گوید: شغلم کارگری است و براثر فشارهای زیاد دچار بیماری دیسک کمر شده ام  و به دلیل تامین معیشت خانواده خود به فروش گیاهان کوهی روی آوده ام.

از وی می پرسم چرا همسر و فرزندان را نیز درگیر فروش کنگر کرده ای و در پاسخ گفت: همسرم کنگر ها را پاک می کند تا مشتریان راضی باشند هر چند ما کنگرها را می خریم و به ازای فروش هر 100 کیلو کنگر تنها 20 هزار تومان سود می کنیم.

وی افزود: 4 فرزند خرد و درشت دارم که هزینه های زیادی باید برای انها بپردازم و فروش کنگر نیز درامد ناچیزی دارد که به زحمت آن نمی ارزد.

این کارگر یاسوجی که حرف هایش بسیار ناراحت کننده بود در آخر می گوید بچه هایمان دانشگاه تمام کرده اند و همه بیکارند از طرفی نیز مجبوریم از این راه برای تامین مخارج آنها اقدام کنیم.

در همین حین که دارم صحبت های اسدالله را یادداشت می کنم فرد دیگری به کنار من آمد و درخواست کرد با زنانی که در گوشه دیگر پیاده رو مشغول فروش گیاهان کوهی هستند مصاحبه ای بگیرم که درخواست وی را پذیرفتم.

این زنان پس از سوالاتی از من و به خیال اینکه از جایی آمده ام که می توانم برایشان کاری کنم در خواست کردند تا صحبت هایشان را به گوش مسئولان برسانم.

 تعداد این زنان گیاه فروش به حدی زیاد بود که ساعت ها باید وقت صرف می شد تا زندگی پر از درد و رنج انها را بشنوی و همه نیز مایل بودند تا زندگی خود را بازگو کنند.

 زمستان در دهدشت و بهار در یاسوج / کسی ضامن آدم فقیر نمی شود

گلپری خ – در حالی که مشغول پاک کردن کنگر است اولین زنی است که به بیان درد و دلهایش می پردازد و می گوید: در روستای پوزه سفید مارگون لوداب (حسین آباد) زندگی می کنم و 5 فرزند دارم و به دلیل بیماری همسرم مجبور شده ام که خود برای تامین مخارج زندگی فرزندانم کار کنم .

 وی افزود: در فصل زمستان در شهر دشت توله (گیاه خوراکی) می فروشم و در فصل بهار نیز در یاسوج کنگر خرید و فروش می کنم .

خانم خ  – که رنج و سختی زندگی در چهره اش موج می زند ادامه می دهد و می گوید: فرزند 5 ساله خود را برای فروش کنگر و تامین مخارج زندگی به امان خدا رها کرده ام و به شهر امده ام و عصر نیز باید به روستا برگردم.

وی افزود: در شهر مارگون بویراحمد از افرادی که به کوه می روند کنگر را به قیمت هر کیلو 1500 تومان خریداری می کنم و در شهر یاسوج به قیمت 2000 تومان می فروشم. هفت هزار تومان برای کرایه آمدن به شهر و هفت هزارتومان نیز برای برگشت به روستا هزینه می کنم.

این زن روستایی به وضعیت زندگی خود نیز اشاره کرد و گفت: در خانه ای کلنگی و در دو اتاق سقف چوبی زندگی می کنم که نه حیاط درست و حسابی و نه آشپزخانه و پذیرایی دارد. 

وی بیان کرد: یکی از فرزندانم برای دانشگاه قبول شد اما به دلیل مشکلات مالی نتوانست به دانشگاه برود و هم اینک سرباز است. یکی از فرزندانم خردسال است و دیگری پشت کنکوری، یکی دیگر کلاس اول دبیرستان و دیگری نیز چهارم ابتدایی است.

این زن روستایی که مشکلات زیادی را به جان خریده است افزود: دو تا از فرزندان نیز دچار عارضه چشمی هستند و به دلیل هزینه بالای درمان نمی توانم مشکل آنها را برطرف کنم.

خانم – خ – از مسئولان خواست تا فکری برای بیکاری و فقر مردم کنند و با اعطای تسهیلات به روستاییان برای انها شغل ایجاد کنند.

از وی می پرسم که تاکنون برای دریافت تسهیلات به بانک ها مراجعه کرده اید که در پاسخ گفت: مراجعه کرده ایم اما بانک ها ضامن می خواهند و کسی ضامن آدم فقیر نمی شود.

مصائب یک زن بی سرپرست  با 5 فرزند

آذر ت. از دیگر زنان بی سرپرستی است که از منطقه محروم پوله زیلایی برای فروش گیاهان کوهی در کنار سایر زنان گیاه فروش حوالی سینمای قدیم یاسوج بساط پهن کرده است و می گوید: زنی بی سرپرست هستم که 5 فرزند دارم که به همراه مادر فلج و سالخورده ام در خانه ای اجاره ای در مادوان یاسوج زندگی می کنیم.

وی افزود: زیر پوشش کمیته امداد هستم و ماهیانه مبلغ ناچیزی از این نهاد دریافت می کنم که به هیچ وجه جوابگوی خود و فرزندانم نیست و مجبورم با گیاه فروشی مخارج خانواده ام را تامین کنم تا فرزندانم محتاج دیگران نباشند.

این زن روستایی ادامه داد: یک دختر و سه پسر آماده ازدواج در خانه دارم که به دلیل هزینه های بالای ازدواج و زندگی نمی توانند به خانه بخت بروند.

وی از فقر و نداری و بی توجهی برخی مسئولان گلایه کرد و گفت: فرزند کوچکی دارم که به دلیل نداشتن کرایه تاکسی مسافت طولانی را با پای پیاده طی می کند و به مدرسه می رود.

زنی که از فقر و نداری کنگر و ذغال می فروشد

کبری خ – اهل یکی از روستاهای یاسوج نیز می گوید: شوهری سالخورده ای دارم که توانایی هیچگونه کاری را ندارد و در ازدواج اولش نیز یک دختر دارد که هنوز ازدواج نکرده و در خانه است.

وی با بیان اینکه دو فرزند خردسال دارم، افزود: به دلیل فقر و نداری برخی افراد برای رضای خدا به ما کمک می کنند و از سر ناچاری کنگر می فروشم و در برخی مواقع نیز ذغال تهیه کرده و می فروشم تا هزینه های زندگی خود را تامین کنم اما کفاف زندگی را نمی دهد.

حکایت زنان گیاه فروش در پیاده روهای شهر یاسوج و بیان مشکلات خود از وضعیت زندگی واقعیت دردناک این روزهای استانی است که در تمامی انتخابات ها بالاترین مشارکت را دارند اما از لحاظ شاخص های توسعه ای در پایین ترین رده قرار دارند و نیازمند توجه بیشتر مسئولان ملی و استانی است.

گزارش و عکس: ابراهیم عزیزی

انتهای پیام/200

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای مشاهده جدیدترین اخبار استان کهگیلویه و بویراحمد و اخبار داغ و متنوع از ایران و جهان عضو کانال تلگرام راه ملت: شوید: ( آدرس کانال تلگرام:  @sobhezagros) کلیک کنید.

کانال تلگرام راه ملت: به عنوان فعال ترین کانال خبری استان کهگیلویه و بویراحمد آماده دریافت سوژه ها، تصاویر و گزارش های مخاطبان گرامی است. سایت و کانال راه ملت: را به دوستان خود معرفی کنید.

انتهای پیام/200

منتشر شده در :2017/04/15 - 03:04|شناسه خبر: 31585 1066 بازدید
گزارش خطا:

اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:

صفحه ارسال خبر - یادداشت

ایمیل گروه خبری راه ملت: News@RaheMellat.ir

تماس مستقیم : 09120139712

نظرات

ارسال نظر جدید

  • آخرین اخبار

آخرین اخبار استان

حمایت می کنیم


ساخت انواع وبسایت
بالای صفحه