امروز :شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ساعت : ۰۷:۱۶:۴۹

پایگاه خبری تحلیلی راه ملت
اولین و تنها رسانه کاملا دانشجویی استان کهگیلویه وبویراحمد

اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل

سرو زیر آب و چهار راه استانبول از نگاه محمد سلیمی راد

در پایان باید به فیلمساز گفت که نمیتوان ‌با هر تراژدی شوخی کرد و یک داستان بی سر و ته را از طریق یک اتفاق مهم پیش برد و قطعا سناریوی ضعیف فیلم چهار راه استانبول مخاطبش را با رضایت روانه منزل نکرد.

راه ملت: محمد سلیمی راد

یادداشتی برای “سرو زیر آب”

در بین فیلم های جشنواره سی و ششم فیلم فجر “سرو زیر آب” محمد علی باشه اهنگر از چند منظر تاثیرگذار و منحصر بفرد بود.
اگر نگاهی به فیلم های دهه هفتاد دفاع مقدس داشته باشیم بیشتر قهرمان پروری و پیروزی حق علیه باطل تم اصلی فیلم ها بود هرچند که در سال های نزدیک به بعد از جنگ با توجه به روحیه مردم این نوع نگاه باورپذیر بود و استقبال هم شد اما سال ها بعد؛ به خود جنگ و اتفاقات واقعی از طریق جلوه های ویژه ضعیف پرداخت شد به طوری که ماجرا سوار بر قصه بود و در مواردی حتی قصه ای هم در کار نبود و اگر هم بود در حد خرده داستان بود. از جمله فیلمسازانی که به ملودرام در سینمای دفاع مقدس اهمیت دادند می توان به محمد علی باشه اهنگر با توجه به کارنامه فیلمسازی اش نام برد.


از ویژگی های مهم این فیلمساز نگاه نو و متفاوت و دراماتیزه کردن این نوع از سینماست. باشه اهنگر اگر در فیلم هایش خود جنگ را نشان میداد ولی از قصه گویی غافل نماند و در واقع می توان گفت که قصه بهانه ای برای جنگ می شد نه جنگ بهانه ای برای قصه.
در فیلم سرو زیر آب سراغ خانواده هایی رفت که فرزندانشان در جنگ گمنام ماندند و در ادامه به بحرانی می پردازد که اتفاقا مساله خیلی از همین خانواده هاست خانواده ای که بعد از سال ها ممکن است حتی یک درصد این مساله به ذهنشان خطور کند که شاید همین چند تکه استخوان هم متعلق به فرزندشان نباشد.
در ابتدای فیلم مساله به خوبی مطرح می شود و سوال کلی فیلم برای مخاطب روشن است ولی در ادامه دچار یک سردرگمی میشود که به مرور و تا پایان به خوبی آن را پیش می برد و حل می کند.
مهمترین اتفاق فیلم را شخصیت اصلی یعنی بابک حمیدیان رقم می زند که اتفاقا در پایان فیلم خودش دچار همان بحران میشود و تصمیمی می گیرد که هم خود و هم مخاطب را راضی نگه می دارد و نتیجه گیری به گونه ای هوشمندانه انتخاب شد که کمتر کسی تا لحظه آخر به تصمیم شخصیت اصلی پی ببرد.
با انتخاب یک شهید زرتشتی در کنار یک شهید از لرستان باشه آهنگر نگاهش به قومیت ها در دفاع مقدس را به خوبی نشان داد و یک نوع آگاهی را به جامعه می دهد که در جنگ هر قوم با هر نگاهی در برابر دشمن می جنگد اتفاقی که در سینمای جنگ ما کمتر افتاد به طوری که همه قبلا با هم دوست و هم محله ای بودند و در نهایت در کنار هم شهید می شوند و به خاک سپرده میشن.
شخصیت پردازی در فیلم به گونه ایست که کمتر کسی متوجه تصمیم جهانبخش کرامت می شود هر چند که در جریان فیلم متفاوت بودن این شخصت را می بینیم ولی در انتها وقتی کرامت خیال همه را راحت می کند به ابعاد شخصیتی آن فکر می کنیم که جهانبخش نه تنها بی گناهیش را ثابت می کند بلکه یک خانواده را نجات می دهد.
روایت در فیلم سرو زیر آب جوری انتخاب شد که مخاطب منتظر اتفاق جدید و در کنارش بحرانی جدید است و اتفاقا اصلا انتظار نتیجه گیری عجولانه را نمی کشد بلکه منتظر میماند همه خرده داستان ها به سرانجام برسند.
فیلمساز با این اثر نه تنها سینمای جنگ ما را یک پله به جلو هدایت کرد بلکه انتظار مخاطب را برای آثار بعدی این نوع از سینما به شدت بالا برد مخاطبی که منتظر قصه های نو با پرداختی متفاوت از تبعات بعد از جنگ است نه خود جنگ.

پلاسکو؛ تراژدی یا کمدی!

 

فیلم چهار راه استانبول مصطفی کیایی به چند دلیل ضعیف ترین اثر این فیلمساز است.
بعد از حادثه تلخ ماجرای پلاسکو که در واقع از تراژدی های فراموش نشدنی برای همه است همانطور که انتظار هم می رفت قطعا نگاه هر سینماگری را برای ساخت یک اثر دراماتیک به خود جلب می کرد.
چهارراه استانبول به عنوان اولین اثر سینماییست که بصورت جدی و البته خیلی ضعیف و سطحی به این مساله پرداخت هرچند که خود کارگردان قبلا اعلام کرده بود که موضوع اصلی فیلم پلاسکو نیست ولی سوال اینجاست که موضوع اصلی چیست و اگر نیست چرا پلاسکو؟


اتفاقا برعکس نظر کارگردان موضوع اصلی خود ساختمان پلاسکوست و شخصیت ها بی دلیل و با منطق های ضعیف تلاش می کنند به ساختمان پلاسکو برسند.
فیلم حرف جدیدی برای گفتن ندارد و یک قصه کاملا معمولی را دنبال می کند در واقع فیلمساز تلاش می کند حادثه پلاسکو را با داستانش همسو کند و تاثیرگزاری را با صحنه هایی از ریزش ساختمان بر مخاطب بیشتر کند اما به چند دلیل مخاطب با فیلم همراه نمی شود و احساساتش برنمی انگیزد.
اول اینکه چرا یک داستانی که ردپاهایی از کمدی در آن دیده میشد و در قالب هیچ ژانری هم نمی گنجد؛ باید در پلاسکو اتفاق می افتاد؟ و دوم اینکه اگر قرار بود مخاطب بخندد چرا باید فریاد های بی مورد مهدی پاکدل (شخصیت آتش نشان) را که نه قبل و نه بعد از آن هیچ پیش زمینه ای برای آن نداریم را تحمل کند؟ یا سکانس طعنه های سیاسی که بهرام‌ رادان میزد که اصلا جایی در فیلم نداشت و فقط به شعاری بودن فیلم کمک می کرد و دیگر اتفاقات فیلم.
چهار راه استانبول نه فیلمنامه و نه ساختار پیچیده ای نداشت و با توجه به متن اتفاقا تنها موردی که در فیلم اصلا ضرورتی نداشت طنزهای بی موردی بود که در جدی ترین سکانس های فیلم‌ اتفاق می افتاد و فیلمساز به جای اینکه به پایان غافلگیر کننده ای فکر کند درگیر همین موقعیت ها شد که هیچ سرانجامی هم نداشت.
مخاطب از اتفاقات فیلم جلوتر بود و در واقع می دانست چه می شود و اصلا نمیخواست بداند که چگونه می شود به طوری که وقتی از سالم بودن دختر مطمئن می شویم دیگر دلیلی برای همدردی با پدر و خانواده اش نداریم و یواشکی بی دلیل کیف می کنیم و می خندیم چون فیلم به پایان زودرس و دور از انتظار می رسد.
فیلم دو بخش کاملا مجزا داشت یکی حادثه پلاسکو و دیگری تعقیب و گریزهای بی موردی که قرار بود به هر نحوی به ساختمان پلاسکو ختم شوند و این سوال ناخودآگاه در ذهن مخاطب پیش می آید که اگر این مکان به یک هتل یا ورزشگاه تبدیل میشد آیا ضربه ای به فیلمنامه وارد می کرد و تاثیری در روند فیلم داشت؟ و اگر نه چه کمکی در پیشرفت قصه داشت؟
در پایان باید به فیلمساز گفت که نمیتوان ‌با هر تراژدی شوخی کرد و یک داستان بی سر و ته را از طریق یک اتفاق مهم پیش برد و قطعا سناریوی ضعیف فیلم چهار راه استانبول مخاطبش را با رضایت روانه منزل نکرد.

منتشر شده در :2018/02/08 - 12:02|شناسه خبر: 33536 819 بازدید
گزارش خطا:

اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:

صفحه ارسال خبر - یادداشت

ایمیل گروه خبری راه ملت: News@RaheMellat.ir

تماس مستقیم : 09120139712

نظرات

ارسال نظر جدید

  • آخرین اخبار

آخرین اخبار استان

حمایت می کنیم


ساخت انواع وبسایت
بالای صفحه