امروز :جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳ساعت : ۰۲:۵۰:۵۸

پایگاه خبری تحلیلی راه ملت
اولین و تنها رسانه کاملا دانشجویی استان کهگیلویه وبویراحمد

اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل

به بهانه تعظیم در برابر ایثار فرشتگان بی بال نگارش شد؛ یاسین معلول جنگی که در سنگر سلامت جان هدیه می دهد/ بسیجیان در قامت فرشتگان سلامت ایثار می آفرینند

واژه سنگرسازان بی سنگر برای تمامی رهروان راه شهدا آشنا است اما امروز همان جوانان انقلابی با تغییر استراتژی جنگی در سنگر سلامت به مبارزه با سلاحی بیولوژیکی می پردازند.

به گزارش راه ملت؛ یاسین ۱۵ سال داشت که با دست بردن در شناسنامه راهی جبهه شد و روزی که برگشت یک پایش را به یادگار در طَلائیه جا گذاشته بود.

هرچند این روزها کمتر کسی دست در شناسنامه می برد تا به خلق الله خدمت کند ولی تا دلمان بخواهد برای دکترا کارنامه جعل می کنند.

اما کربلایی یاسین محله بنده نواز هنوز بر همان عهد و پیمان خود با خدایش استوار است و علی رغم اینکه الان یک مرد میان سال با چند فرزند هست و باید مثل خیلی از افراد تنها فکر و ذکرش کسب درآمد باشد هنوز در سنگر دیگری به تدریس درس عاشقی می پردازد و گاهاً در جمع بسیجیان محله این جمله را تکرار می کند :《دشمن را هیچ وقت دست کم نگیرید؛ شاید ساکت به نظر بیاید اما همان موقع در حال تغییر سلاح و استراتژی است》.

به رغم اینکه برخی از همرزمانش در سیستم های دولتی پست و مقامی گرفتنه اند کربلایی یاسین حتی به دنبال تعیین درصد جانبازی هم نرفت و ممر درآمدش از مغازه ای است که از پدرش کربلایی یعقوب به ارث برده است.

شب قبل از انتخابات اسفندماه بود که طبق معمول هر شب ۲۰:۳۰ گوش می داد که همه از ویروسی به اسم کرونا اسم می برند.

همان شب کربلایی یاسین می گفت:《 این بازی جدید دشمن هست چشم دیدن ما را ندارند و باید اتاق فکر تشکیل داد》.

سمیه که از حرف های پدرش سردر نمی آورد کمی به فکر فرو رفت؛ سمیه دانشجوی سال آخر پرستاری بود و کربلایی یاسین هم بعد از برگشتن جنگ چند سالی در دانشگاه پرستاری خواند ولی به دلیل کسالت پدر درس و دانشگاه را رها کرده و شغل آبا و اجدادی را در دکان پدری ادامه داد.

سمیه از برق چشمان پدر متوجه شد که کربلایی یاسین فکری در سر دارد آن شب تا صبح از فکر و خیال خوابش نبرد.

دمدمه های سحر که برای نماز بیدار شد دید که پدر جامه رزم به تن کرده و راهی مسجد شد.

آن روز تا شب کربلایی به منزل نیامد و تمام طول روز را در مسجد و کنار بچه های هیئت مشغول کار و برنامه ریزی بود.

چند روزی گذشت که کرونا تیتر یک رسانه های جهان شده بود و هر روز تعداد زیادی بر اثر این ویروس همه گیر جان خودشان را از دست می دادند.

کربلایی یاسین این بار که به خانه آمد به سمیه گفت: 《دختر گلم یادت می آید که گفته بودی دوست داشتی زمان جنگ بودی و کمک می کردی؟! الان همان جنگ؛ عصرها که کلاس نداری با همکلاسی های پرستارت اگر تمایلی داشتن به مسجد بیا》
سمیه هاج و واج از حرف های پدر سراغ مادر میره و حکایت قضیه رو متوجه میشه و عصر همان روز با چند نفر از دوستان بسیجی اش راهی مسجد می شوند.

سمیه وارد مسجد که می شود دقیقا با صحنه ای شبیه خرمشهر قدیم رو به می شود چیزی که پدر بارها برایش تعریف کرده بود اما با نظم و ترتیبی نو تر سنگرهای از پیش تعیین شده و گروه های تشکیلاتی که همه برای یک هدف به میدان آمده بودند.

کربلایی یاسین فرمانده پایگاه مقاومت مسجد محله بود و می خواست همانطور که در زمان جنگ خالصانه به مقابله با دشمن پرداخته بود اینجا نیز از جان مردم سرزمینش دفاع کند.

کربلایی یاسین با دیدن سمیه وظیفه دیگری و سوا از جمع حاضر به سمیه و دوستانش واگذار کرد.

او همانطور که طلایه دار مبارزه با دشمن بعثی بود این بار نیز پرچمدار مبارزه با کرونا شده بود.

هر ساله پایگاه بسیج کربلایی یاسین و هم محله ای هایش جزو پایگاه های برتر منطقه می شد و یکی از دلایل این انتخاب اقدامات ابتکاری آنها بود.

این بار نیز کربلایی یاسین بچه ها رو به گروه های مختلفی تقسیم کرد عباس، محمد، حسین و حسن را مسئول پاکسازی محله با آب ژاول بودند؛ مختار، تقی، میثم، اصغر و سپهر مسئول جمع آوری کمک های مردمی و شیرین، فاطمه، زهرا، بلقیس و بتول هم مسئول بسته بندی آنها بودند.

گروه دیگری که شامل وحید، حمید، اکبر و مسلم بود با ماشین مشهدی رحیم بسته ها را شبانه بین خانواده های فقیر نشین محله های پایین شهر توزیع می کردند.

و در زیر زمین مسجد تعدادی از خانم ها مشغول دوخت و دوز ماسک و دستکش بودند.

اما ویژه ترین این گروه ها تیم سمیه بود که با ۵ نفر از همکاران بسیجی اش به پدر پیوسته بود تا شاید گام کوچیکی برای خدمت به مردمش برداشته باشد؛

درمانگاه کوچک محل که دیوار به دیوار مسجد و با مشارکت خیرین بسیجی بنا شده بود شبانه روز با یک پرستار و پزشک و یک نفر نیروی خدماتی به مردم خدمت ارائه می داد اما این بار این کلبه پزشکی با یک ویروس ناشناخته درگیر بود.

سمیه و دوستانش بنا به خواسته پدر تایم های بیکاری و فراغت از دانشگاه را در درمانگاه مشغول به کار می شدند و بعضی وقت ها هم با گروه های جهادی در طرح کوچه به کوچه زنگ خانه های افراد سالمند و محروم از وسایل صوتی و تصویری را به صدا در می آوردند و ضمن توزیع ماسک، الکل و پک های بهداشتی مسائل بهداشتی را به آنها آموزشی داده و با گرفتن تست فشار و … به نوعی آنها را چکاپ می کردند.

تیم های کربلایی یاسین در شب های قرنطینه بسیجی وار و جهادگونه در مقابل این ویروس منحوس مبارزه می کنند و درست در ماه دوم مبارزه بود که سمیه فرزند ته تغاری کربلایی جانش را در این راه از دست داد و اولین شهید سلامت محله بنده نواز بود.

۲۷۹ روز مبارزه کربلایی یاسین داغ دیده و همرزمان دیروز و شاگردان امروزش را خسته نکرده و ایران سربلند ده ها سمیه را در این مسیر از دست داد تا نشان دهد چه پیکار صدام بعثی باشد چه جنگ بیولوژیک دلیر مردان و شیرزنان ایران زمین به ویژه فرزندان و یاران امام خمینی (ره) که همان بسیجیان جان بر کف هستند برای دفاع از جان ملت خود لحظه ای دست از تلاش و مقاومت برنمی دارند.

شهریار چه زیبا در وصف این مردان مقاومت شعر سروده است:

“صد هزار از بیست میلیون رهسپار جبهه هاست
تا بیفتد خرمگس در دام جولان بسیج
رغبت و شوق شهادت خرمنی انباشته ست
حاشَ لِلَّه نیست یک جو، هرگز اکراه بسیج
کربلا تشنه ست و بر سقای خود چشم انتظار
طلعت ماه بنی هاشم بود ماه بسیج
با شعار یا محمد، شیعه و سنی یکی ست
نیست جز قرآن و حق ذکری در افواه بسیج
سر به درگاه خدا می ساید این جهد و جهاد
شهریارا! تا بِسایی سر به درگاه بسیج ”

نگارنده: سیده زهرا موسوی اصل

منتشر شده در :2020/11/24 - 05:11|شناسه خبر: 59098 312 بازدید
گزارش خطا:

اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:

صفحه ارسال خبر - یادداشت

ایمیل گروه خبری راه ملت: News@RaheMellat.ir

تماس مستقیم : 09120139712

نظرات

ارسال نظر جدید

  • آخرین اخبار

آخرین اخبار استان

حمایت می کنیم


ساخت انواع وبسایت
بالای صفحه