امروز :جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت : ۱۰:۲۸:۲۳

پایگاه خبری تحلیلی راه ملت
اولین و تنها رسانه کاملا دانشجویی استان کهگیلویه وبویراحمد

اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل

روز چهارم اکران جشنواره بین المللی فیلم فجر در سینماهنر یاسوج /نقش آفرینی بازیگرگچسارانی در فیلم صبح اعدام

مسعود شریف، از شهرستان گچساران بازیگر نقش شهید طیب حاج‌رضایی در فیلم سینمایی «صبح اعدام» که در بخش سودای سیمرغ چهل‌ودومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر حضور دارد.

به گزارش راه ملت و به نقل از روابط عمومی اداره کل فرهنگ وارشاداسلامی استان کهگیلویه وبویراحمد،روز چهارم جشنواره بین المللی فیلم فجر در سینماهنر یاسوج با فیلمهای صبح اعدام،تابستان همان سال،مجنون وقلب رقه اکران میشود.

درفیلم صبح اعدام مسعودشریف بازیگر سرشناس استان از شهرستان گچساران بازی میکند.

مسعود شریف که بازیگر سینمایی در فیلم صبح اعدام بوده اعلام کرد نقش آفرینی در این فیلم که از سال گذشته انجام گرفت برای من بسیار چالش برانگیز بود که از طریق سید اشرف طباطبایی با بهروز افخمی توانستم ملاقات کنم و ایشان درمورد فیلم جدید خود به من پیشنهاداتی ارائه دادند

مسعود شریف بازیگر سینما و تلویزیون متولد ۱۸ خرداد ۱۳۵۰ در گچساران میباشد که درفیلم صبح اعدام بازی میکند.

مسعود شریف در آثاری همچون فیلم های “محله لب آب”، “فصل شکار”، “دعوتنامه”، “خونه پا”، “آیینه ای در غبار”، “باران در آیینه”، “م..مثل معلم” و سریالهای “زمین گرم”، “عمودی ها”، “قفسی برای پرواز”، “بی همگان”، “پدر گواردیولا”، “شهر فرش”، “نیستان”، “همدلی”، “جوان امروز”، “شکر تلخ”، “روزهای به یادماندنی” و … به عنوان بازیگر فعالیت داشته است.

اطلاعات و نقد فیلم صبح اعدام

پوستر فیلم صبح اعدام | طیب حاج رضایی

بهروز افخمی در جدیدترین ساخته سینمایی‌اش یعنی فیلم صبح اعدام به سراغ ساعات پایانی زندگی طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی دو نفر از مبارزان زمان رژیم پهلوی رفته است. این فیلم قرار است در جشنواره فجر رونمایی شود و در این مطلب به سراغ متن و حواشی و نقدهای آن رفتیم.

خلاصه داستان فیلم صبح اعدام
فیلم صبح اعدام برشی از لحظات پایانی زندگی طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی است که در پی قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ محکوم به اعدام شدند. داستان این فیلم در فاصله زمانی ۵ تا ۶:۳۰ صبح این روز روایت می‌شود.

پیرنگ اصلی این داستان اعتراضی و سیاسی، اقتباسی از گزارش واقعی خبرنگار روزنامه کیهان از مراسم تیرباران این دو شخصیت است که بهروز افخمی پس از سال‌ها تحقیق و پژوهش آن را به فیلمنامه «صبح اعدام» تبدیل کرده است.

نقد و بررسی فوری فیلم صبح اعدام
نکته: این نقد و نوشته‌ها، نظر کوتاه ولی دست‌اول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!

سیدمهرزاد موسوی
سید مهرزاد موسویفیلم صبح اعدام فیلم عجیبی است… نه! درست‌تر اینکه روند فیلمسازی بهروز افخمی عجیب است و این فیلم در ادامه همان روند عجیب، فیلم دقیق و درستی است. نمی‌دانم سریال «رعد و برق» را دیده‌اید یا نه، جایی که کل روایت سریال، به‌جای تصویر، در نریشن خلاصه می‌شد و خود بهروز خان هدف قصه را توضیح می‌داد تا کودکان هم فیلم را بفهمند.

در این فیلم هم همین روش استفاده شده و ادامه دارد. با این تفاوت که گوینده یک زن است و در طولانی‌ترین تک‌گویی جشنواره، کل قصه را توضیح می‌دهد و بقیه حرف‌ها هم در دو مصاحبه تخیلی، بیان شده. در واقع شما با یک پادکست سینمایی (احتمالا جزو ابداعات افخمی) با هزینه سوره و بنیاد فارابی مواجه هستید.

پادکستی که در بخش‌هایی آهنگ (با خواننده) هم پخش می‌شود و تکرار هم می‌شود که مخاطب به محتوایش پی ببرد. پادکستی که از قضا ریتم خوبی هم ندارد. محتوایی(!) به نام صبح اعدام، چیزی قبل از تبدیل شدن به سینما، فیلم یا اثری تصویری است و این روند منطقی سقوط افخمی -یکی از بهترین قصه‌گوهای سینمای ما- بسیار افسرده‌کننده و غمگین است. همه این‌ها یعنی نمی‌شود و نباید این موجود را از نظر کاراکترپردازی، فیلمنامه و چیزهایی از این دست بررسی کرد. خطاست!

اسم پیشنهادی برای فیلم: پادکست اعدام طیب و حاج اسماعیل

سطح فیلم: هرجایی جز هر جشنواره‌ای!

۳ نکته از فیلم:

جوجه تیغی غزه تقدیم می‌کند!
رکورددارترین طولانی‌ترین تیتراژ خاورمیانه
صدای افخمی در خبر کودتا
محمد تقی‌زاده
محمد تقی زادهبهروز افخمی در فیلم جدیدش، فارغ از تجربه‌های کمدی و جدی، هنری و داستانی، آمریکایی و اروپایی کارنامه فیلمسازی‌اش سراغ تجربه‌ای جدید در فیلمسازی رفته که حاصل یک فیلم متوسط با مضامین اجتماعی و سیاسی است. صبح اعدام داستان اعدام طیب حاج رضایی و اسماعیل حاج‌‌رضایی است که در فاصله چند ساعت تا تیرباران این دو چهره ضد پهلوی روایت می شود‌.

نقد و بررسی فوری فیلم تابستان همان سال
نکته: این نقد و نوشته‌ها، نظر کوتاه ولی دست‌اول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!

حمیدرضا محمّدی
بیست‌وچهارمین روز بهار سال آینده، به هفتادوسومین پلّۀ نردبان زندگی گام می‌گذارد که درست مصادف می‌شود با چهلمین سال فعّالیّت حرفه‌ای‌اش در عرصۀ فیلم‌برداری سینما امّا در حال‌وهوای ساخت فیلم هنوز نونوار است. امّا نمی‌شود در تازه‌ترین ساخته‌اش، امضای او را – از همان منظر فیلم‌بردار – ندید و گذر کرد. «تابستانِ همان‌سال» گویی حدیث نفس کودکی اوست و پر است از شاعرانگی و قاب‌های خوش‌رنگ‌ولعاب و نرمی و گرمی ولی همین است و بس.

روند فیلم کند است و خسته‌کننده. معلوم نیست چرا داودِ محبوب در پایان منفور می‌شود و یا این‌که وقتی سرنوشت همۀ شخصیّت‌ها روایت می‌شود از پدر و مادرش چیزی نمی‌گوید. افزون‌بر‌این، اشاره‌اش به سال ١٣٣٢ و تابستان آن‌سال و کودتای ٢٨ مرداد، جایی در تأثیر خاصی بر روال فیلم نگذاشته است. مضاف‌براین‌که خودِ کلاری، اگر آن را برداشتی از زندگی خودش بدانیم – چون در انتها خود نیز رخ می‌نماید – در آن زمان دوساله بوده! با وجود این نمی‌شود از حسّ گرم و پذیرای فیلم گذشت.

۳ نکته از فیلم:

ترسیمِ خوبِ تهرانِ ١٣٣٢
ارتباطِ بی‌ربط به سالِ کودتا
روند کند و خسته‌کننده
احسان ناظم‌بکایی
احسان ناظم بکاییسال ۱۳۳۲ یکی از مهم‌ترین سال‌های تاریخ معاصر ایران است که ورود فیلم و نام آن هم به آن اشاره دارد ولی واقعیت این است که اتفاقات فیلم می‌توانست در تابستان هر سالی رخ بدهد و وقایع پیرامونی و سیاسی کودتای ۲۸ مرداد عملاً هیچ تاثیری بر روند فیلم نداش! پرتاب چند اعلامیه و هیاهو در خیابان مساله چندانی نبود.

تابستان همان سال مجموعه قاب‌های زیبا و نه الزاماً مرتبط با فیلم است که طبعاً برخاسته از کسوت طولانی سابقه فیلمبرداری کارگردان آن دارد والا فیلم به جز فیلمبرداری، در ارکان دیگر دچار لکنت است. به یکباره شخصیت مثبت فیلم و قهرمان آن با یک متن نریشن بدون آنکه لزومی داشته باشد منفور می‌شود. ضمن اینکه حضور مهران مدیری در تنها یک سکانس و آن هم نشسته و بدون حرکت خاص، تلاش تهیه‌کننده برای جلب مخاطب ولو با گول زدن اوست، و الا کیست که سابقه رفاقت این دو را نداند.

تابستان همان سال بار دیگر نشان داد هر کس در این سینما بهتر است بر صندلی خود بنشیند و جابجا شدن‌ها الزاما نتیجه بهتر یا نشانه موفقیت بهتر نیست.

۳ نکته از فیلم:

آیینه‌بینی به سبک بابای شیرفرهاد برره
نابود کردن قهرمان با یک خط نریشن
تهران تر و تمیز در سال کودتا
کمال پورکاوه
کمال پورکاوهمحمودکلاری در سومین فیلم بلندش به سراغ روایت داستانی شبیه به حدیث نفس دوران کودکی خودش رفته است. او که به‌عنوان یکی از خلاق‌ترین و مسلط‌ترین مدیران فیلمبرداری، بسیاری از به‌یادماندنی‌ترین سکانس‌های سینمای ایران را به ثبت رسانده، در آخرین ساخته‌اش نیز کوشیده چشمنوازترین قاب‌های سینمایی را پیش روی تماشاگرش بگشاید.

تابستان همان سال با اتکا به همین ویژگی مهم کارگردانش و تلاشی که برای به کارگیری رنگ و نور زرد (همچون نشانه‌ای نوستالژیک از سال‌های گذشته) در اغلب صحنه‌ها از خود نشان می‌دهد، سعی کرده حال و هوایی شاعرانه به داستانی بدهد که با حضور خود فیلمساز در صحنه پایانی، رنگ و بویی از حوادث واقعی دوران کودکی او را نیز به خود می‌گیرد.

شاید مهمترین مشکل فیلم را بتوان در فیلمنامه‌ای دانست که با خط داستانی لاغری که دارد نتوانسته اوج و فرود چندانی میان کاراکترهای اصلی فیلم به‌وجود آورد. اتکای کلاری به داستان دزدیده شدن طلا و حوادث پیش‌بینی شده و نه چندان غافلگیرکننده‌ای که در ادامه اتفاق می‌افتد، توان و جذابیت چندانی برای همراه کردن تماشاگر در مدت زمانی حدود صد دقیقه را ندارد. نگاه توریستی و‌ گذرای فیلمساز به بحران سیاسی اجتماعی کشور در سال ۱۳۳۲ در کنار پرداخت ناقص شخصیت‌ها، آخرین فیلم محمود کلاری را به یک اثر شخصی تبدیل کرده که به جز دستاورد فنی، جذابیت دیگری برای مخاطب نخواهد داشت.

۳ نکته از فیلم:

فیلمبرداری و اصلاح رنگ متناسب با فضای داستانی
طراح صحنه و لباس سنجیده
فیلمنامه کشدار و بی افت و‌ خیز
سیدمهرزاد موسوی
سید مهرزاد موسویفیلم تابستان همان سال، قاب‌های خوبی دارد، بازی‌ها هم اغلب استانداردند، سوتی مهمی در طراحی صحنه و لباس دهه ۳۰ دیده نمی‌شود، همه چیز خیلی خوشرنگ و دوست‌داشتنی است، درست مثل تصور هم ما از خاطرات کودکی و خاطرات راوی (نویسنده و کارگردان)، اما همه این‌ها بدل به یک قصه پرکشش و همراه‌کننده نشده است.

انتخاب دو چهره غیر مذهبی و از اهالی بازار و مردم، اگر با رویکرد سفارشی نیز صورت گرفته باشد، گزینش جالب و قابل تحلیلی است. بازی‌ها، نقش‌آفرینی‌های درگیرکننده و باورپذیری از آب درآمدند و بازیگران اصلی اگرچه چهره‌های مشهور سینمایی نبودند اما توانستند کاراکترهایی فراتر از تیپ خلق کنند که شمایل معنوی، مردمی و نترس این دو نفر را به تصویر درآوردند. فرم چهارگوش فیلمبرداری و ساختار سیاه و سفید فیلم و نورپردازی و دکوپاژ افخمی، زیبایی‌شناسی کار را ارتقا داده و تا حد زیادی در راستای فیلمنامه صورت گرفته است.

۳ نکته از فیلم:

بازیگران اصلی خوب
فضای نسبتا تازه و مبتنی بر داستان
کش دار شدن و ساختار تجربی‌داشتن فیلم
بازیگران و عوامل فیلم صبح اعدام
مسعود شریف در نقش طیب حاج رضایی، ارسطو خوش رزم در نقش حاج اسماعیل رضایی، داود فتحعلی‌بیگی در نقش قاضی عسکر، پوریا منجزی در نقش کلیددار طیب، محسن آوری در نقش سرهنگ دادستانی و کاوه دارابی در نقش خبرنگار کیهان در تازه‌ترین ساخته بهروز افخمی نقش آفرینی می‌کنند.

عوامل فیلم صبح اعدام از این قرارند: نویسنده و کارگردان: بهروز افخمی، تهیه‌کننده: علی شیرمحمدی، مشاور هنری: محمدرضا شجاعی، مدیر برنامه‌ریز و دستیار یک کارگردان: اکبر نصیری جوزانی، مدیر تولید: سعید رضاییان، مدیر فیلمبرداری: حسنعلی اسدی، طراح صحنه و لباس: علی شیرمحمدی، مدیر تدارکات: سعید اردستانی، طراح گریم: محسن دارسنج، مدیر صدابرداری: امیرحسین گل محمدی، عکاس: کورش جوان، مدیر روابط عمومی: زهرا دمزآبادی، محصول: سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی.

بهروز افخمی در پشت صحنه فیلم صبح اعدامفیلم صبح اعدام
صبح اعدام به روایت بهروز افخمی
بهروز افخمی | حدود ٢٠ سال پیش، آرشیو روزنامه کیهان را بررسی می‌کردم که به گزارش تیرباران طیب حاج‌رضایی و حاج‌ اسماعیل رضایی برخوردم. در واقع، این گزارش شماره‌ای از کیهان روز ١١ آبان سال ١٣۴٢ بود. این گزارش خبری، به قدری جذاب و مفصل بود که برای خودم از آن کپی کردم و در کتابخانه‌ام گذاشتم. از همان زمان در ذهنم شکل گرفت که براساس این گزارش تیرباران می‌توانم فیلم سینمایی بسازم. همواره مشتاق بودم تا خبرنگاری که این گزارش را نوشته، پیدا کنم اما هنوز در دفتر روزنامه کیهان نتوانسته‌ام فردی را بیابم که این خبرنگار را بشناسد. به هر حال این گزارش دو صفحه‌ای، با امضای خبرنگاری است که متن را به‌گونه‌ای با دلبستگی و علاقه نسبت به اعدام‌شوندگان نوشته بود و چنین جبهه‌گیری‌ای در آن زمان بسیار عجیب بود.

می‌توان اذعان کرد چون مصطفی مصباح‌زاده بنیان‌گذار کیهان به دنبال نشان دادن وجهه روشنفکری از خودش بود، این گزارش را چاپ کرده اما شخص خبرنگاری که آن را نگاشته، برای من بسیار اهمیت داشت. فیلمنامه صبح اعدام را بر اساس گزارش مطبوعاتی کیهان نوشته‌ام. دیالوگ‌های طیب حاج‌رضایی و حاج‌ اسماعیل رضایی را که در روزنامه نوشته شده بود به صورت مستقیم در فیلمنامه آورده‌ام. البته برای نوشتن فیلمنامه، از منابع و اسناد دیگر از جمله کتاب «طیب در گذر لوطی‌ها» استفاده و اقتباس کردم. کتاب «طیب در گذر لوطی‌ها» مصاحبه‌های مختلفی با لوطی‌های تهرانی دارد که طیب را می‌شناختند و نثر آن تهرانیِ قدیمی است و برای نوشتن فیلمنامه برایم بسیار کارآمد بود. فیلم خوب، فیلمی است که شما را تکان دهد. اگر صبح اعدام فیلم خوبی از آب دربیاید، به معترضان امروزی خواهم گفت که معترض واقعی این‌هایی هستند که در فیلم دیدید، نه شما!

معرفی و نقد اولیه فیلم تابستان همان سال

عاشقانه‌ای از محمود کلاری با حضور علی شادمان و تک‌سکانس مهران مدیری و صابر ابر
علی شادمان در فیلم تابستان همان سال
محمود کلاری که در عرصه عکاسی و سپس فیلمبرداری در سینما به یکی از نابغه‌های نور و تصویر در سینما معروف است و تنها ایرانی برنده جایزه قورباغه نقره‌ای و نامزد قورباغه طلایی جشنواره کمرایمیج لهستان برای فیلم جدایی نادر از سیمین است در سومین تجربه کارگردانی خود به سراغ یک داستان متفاوت رفته و تابستان همان سال را به تهیه‌کنندگی علی اوجی تولید کرده است.

خلاصه داستان فیلم تابستان همان سال
خلاصه داستان رسمی فیلم تابستان همان سال که روابط‌عمومی این فیلم منتشر کرده، این است:

چه بسیار از عقوبت های افزون
که گشتش لغزش خردی بهانه
نیما یوشیج

عطای ۷ ساله را پیش یک رمالِ آینه‌بین می برند تا طی مراسمی دزد طلاهای عمه‌اش را در آینه شناسایی کند، عطا که هیچ تصوری از سرانجام آنچه در آن شرایط بر زبان می‌آورد ندارد، برای رهایی از آن وضعیت ، هر آنچه از تعاریف عمه‌اش درباره‌ی شک و تردید او نسبت به دزدی داوود پسر عمه دیگرش شنیده را بازگو می‌کند، غافل از آنکه این دروغ موجب عقوبتی دوراز انتظار برای کل خانواده می‌شود…

فیلم در جا انداختن منطق اتفاقش، ناتوان است و مخاطب درک نمی‌کند که چرا راوی/کودک که فهم دردسر و دزدی را دارد، محبوب‌ترین کاراکتر زندگی‌اش را به دردسر می‌اندازد. این مهم‌ترین قفل فیلم است که جا نیفتادنش، مسئله اصلی مخاطب و فیلم می‌شود.

غیر از این‌ها، فیلم محمود کلاری -که از نظر زاویه روایت و خاطره‌گرایی شباهت‌هایی به ساخته پیمان معادی (فیلم متوسط «بمب یک عاشقانه» دارد)- بسیار کند است. اتفاقی که از ابتدای داستان با نریشن راوی، منتظرش هستیم در دقیقه ۵۰ می‌افتد و این برای قصه ۱۰۰ دقیقه‌ای بسیار دیر است.

ضمن اینکه خرده پیرنگ‌ها هم جز سردرگمی، تاثیری در تنه اصلی قصه ندارند (حیف که به دلیل محدودیت «لو دادن داستان» نمی‌شود برای این حرف‌ها مثال آورد) و از همه بدتر، گره‌گشایی فیلم ساده‌تر از چیزی است که برایش این همه اطناب و درازگویی شده است. وقتی تیتراژ فیلم بالا رفت شاید سوال خیلی‌ها این بود که این فیلم را باید برای چه در سینما تماشا کرد؟

نام پیشنهادی دیگر برای فیلم: بچه‌ها می‌فهمند…

ارزش فیلم: سودای سیمرغ؛ کاندیدای فیلمبرداری و طراحی صحنه و لباس و البته کارگردانی!

۳ نکته از فیلم:

طراحی صحنه خوش‌رنگ و لعاب از تهران قدیم
قاب‌بندی‌های عالی و تصویربرداری کارت پستالی
گربه حاضر در صحنه (از خانه تا محل کار) برای تامین رضایت گربه‌دوستان!
سعیده نیک اختر
سعیده نیک اخترشاید با حذف تنها یک نریشن، فیلم شاعرانه محمود کلاری، عاقبت به خیر می‌شد. فیلمی که تمام هم و غم‌اش را پای نمایش یک نوستالژی شاعرانه می‌گذارد و قاب‌های زیبا می‌بندد و برای طراحی صحنه‌اش اینهمه هزینه می‌کند، چرا با یک نریشن اشتباه خودش را خراب می‌کند؟ در این نمایش تصویری آلبوم های قدیمی از گذشته، همه چیز رنگ و بوی خوشی دارد. از رنگ چشم بازیگرها گرفته تا بوی دم پختک مطبخ. شمعدانی های کنار طاقچه گرفته تا پیراهنهای سفید مردانه. تا اینجا مجاب می‌شویم که با یک فیلم شاعرانه روبرو ایم که هدفش بازی با نوستالژه‌های زمان کودکی‌اش است و اگر قاب‌های خوش رنگ را از فیلم بگیرند چیز دیگری برای گفتن ندارد. فیلم با اشاره به وقایع سال ۳۲ و بدون نمایشی از درگیری های همان سال، ساده و بی تکلف از کنار همه چیز می‌گذرد. بالندگی یک قهرمان از منظر یک کودک ۹ ساله قابل توجیه است اول از داوود پسرخاله‌اش قهرمان می‌سازد و بعد از پدرش. اما در پایان فیلم ابهت قهرمان یکهو فرو می‌ریزد و بیننده برایش سوال می‌شود که اگر قهرمان زندگی‌اش عاقبت به خیر نشد، چرا باید چنین خاطره‌ای اینقدر پر رنگ در ذهن راوی باقی مانده باشد! فیلم سوم آقای کلاری آن هم بعد از بیست سال، نشان داد که سینما فقط تصویر نیست و اگر خوراکی برای مخاطب نداشته باشی همان بهتر که فیلم نسازی.

۳ نکته از فیلم:

آقای کلاری فقط فیلمبردار باش
قهرمان‌ها می‌میرند
مهران مدیری چی میگه این وسط؟

بازیگران و عوامل فیلم تابستان همان سال
علی شادمان، فریبا نادری، سمیرا حسن پور، رویا جاوید نیا، مهرو نونهالی و با حضور صابر ابر، پژمان بازغی، نسیم ادبی، رایان سرلک، رونیکا بهرام زاده و با هنرمندی مهران مدیری (در نقش آینه‌بین و رمال) بازیگران فیلم تابستان همان سال هستند.

دیگر عوامل فیلم هم از این قرارند؛ کارگردان: محمود کلاری، تهیه‌کننده: علی اوجی، فیلمنامه: محمود کلاری با همکاری باران جعفری، مجری طرح: نرگس محمدی، مدیر تولید: محمد حیدرقلی، طراح صحنه:کامیاب امین عشایری، مدیر فیلمبرداری: کوهیار کلاری، تدوین: حمید نجفی‌راد، طراحی و ترکیب صدا: علیرضا علویان، موسیقی: حسام ناصری، صدابردار: محمود خرسند، گریم: مهرداد میرکیانی، لباس: مهرنوش بیانی، برنامه‌ریز: علی افشین‌راد، منشی صحنه: ندا قائدی و عکس: باران جعفری.

عکس فیلم تابستان همان سال
درباره محمود کلاری؛ کارگردان
سابقه حضور و فعالیت محمود کلاری در سینمای ایران به‌عنوان مدیر فیلمبرداری آنقدر شناخته شده است که نیازی به معرفی ندارد. او سابقه همکاری با فیلمسازان شاخصی همچون مرحوم علی حاتمی، مسعود کیمیایی، ابراهیم حاتمی‌کیا، داریوش مهرجویی و اصغر فرهادی را دارد. محمود کلاری اولین بار در سال ۱۳۷۵ فیلم ابر و خورشید را به عنوان کارگردان فیلمبرداری کرد و این فیلم پس از پیروزی در جشنواره فیلم فجر با حضور در جشنواره فیلم ماردل پلاتا آرژانتین موفق به کسب جایزه Ombay de Oro شد.

این جشنواره هزینه ساخت فیلم بعدی کلاری را نیز پرداخت کرد. با دریافت این جایزه فیلم «رقص با رویا» محصول هدایت فیلم را کارگردانی کرد که به دلیل کمبود بودجه ساخت آن در نیمه راه متوقف شد. کلاری سپس به مدت ۲۲ سال از کارگردانی فاصله گرفت. فیلم «تابستان همان سال» که در جشنواره چهلم‌ودوم فجر رونمایی می‌شود، سومین تجربه کارگردانی اوست.

نکته‌هایی درباره فیلم
بنا بود نام این اثر سینمایی به «همچون یک آینه» تغییر کند، اما با اعلام جشنواره مشخص شد که این تغییر انجام نشده است.
تشابه اسمی این فیلم با مجموعه داستان تابستان همان سال نوشته ناصر تقوایی این شائبه را مطرح می‌کند که این فیلم هم برگرفته از این کتاب باشد. کتابی که هیچ‌وقت منتشر نشد و شامل هشت داستان کوتاه به‌هم پیوسته است.
علی اوجی تهیه‌کننده این کار در سال ۱۴۰۰ با تهیه کنندگی آخرین اثر مسعود کیمیایی یعنی خائن کشی نشان داد در زمینه تهیه آثار بزرگان سینما تلاش زیادی می‌کند.
فیلم مجنون
پوستر فیلم مجنون

گریم شهید مهدی زین‌الدین با بازی سجاد بابایی در فیلم مجنون

خلاصه داستان فیلم مجنون
آنطور که از اخبار این فیلم بر می‌آید داستان فیلم مجنون درباره برادران شهید زین الدین است. این فیلم برشی از حماسه آفرینی شهیدان مهدی و مجید زین‌الدین و رزم‌آوران لشگر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) در جزیره مجنون و عملیات بزرگ خیبر را به تصویر می‌کشد.

بازیگران و عوامل فیلم مجنون
سجاد بابایی، حسام منظور، بهزاد خلج، شبنم قربانی بازیگران این فیلم هستند.

کارگردانی فیلم مجنون را مهدی شامحمدی برعهده دارد که از کارگردانان شناخته‌شده در سینمای مستند است و با این فیلم اولین کارگردانی فیلم بلند سینمایی را در کارنامه خود تجربه می‌کند. عباس نادران که تهیه‌کنندگی «مجنون» را برعهده دارد در مقام تهیه‌کننده تا به امروز فیلم‌هایی همچون «شاه‌کش» و «شادروان» را به سرانجام رسانده است و این پروژه اولین همکاری او با سازمان اوج محسوب می‌شود.

تدوین این اثر سینمایی نیز بر عهده حمید نجفی راد است و موسیقی فیلم را هم مجید انتظامی ساخته است. او پس از یک دهه دوری از سینما، با فیلم مجنون در جشنواره فیلم فجر حضور دارد. انتظامی از رکوردداران کسب سیمرغ و دیپلم افتخار جشنواره فیلم فجر است؛ فیلم‌های ترن، بایسیکل‌ران، از کرخه تا راین، راز خنجر، روز واقعه، آژانس شیشه‌ای و دیوانه‌ای از قفس پرید برای او تقدیر و سپاس جشنواره را به همراه داشته است.

چند نکته درباره فیلم
تصویربرداری این فیلم در شهر آبادان انجام شد.
کلید ساخت فیلم از پرتره شهدا و سرداران شهید به دهه ۸۰ باز می گردد اما این فیلم ها معمولا نتوانست آنطور که باید کیفیت تولید را داشته باشد و در اکران هم با مخاطب کم روبه رو شد. پس از فیلم‌های «ایستاده در غبار» با روایتی از زندگی حاج احمد متوسلیان، «منصور» با روایتی از زندگی شهید منصور ستاری و «غریب» با روایتی از زندگی شهید محمد بروجردی، حالا «مجنون» تازه‌ترین محصول سازمان اوج محسوب می‌شود که به یکی از شهدای شاخص انقلاب و دفاع مقدس می‌پردازد.
شهید مهدی زین‌الدین فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب در دوران دفاع مقدس و از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در طول جنگ تحمیلی بود که در سال ۶۳ در منطقه سردشت در پی درگیری مستقیم با نیرو‌های مسلح دشمن در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
سجاد بابایی سال گذشته در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر توانست برنده سیمرغ بلورین بهترین نقش مکمل مرد شود.
فیلم قلب رقه
پوستر فیلم قلب رقه

فیلم قلب رقه روایتی جدید از سینمای ایران درباره اتفاقات گروه‌های تروریستی در کشور سوریه است. خیرالله تقیانی‌پور کارگردان این اثر است و قرار است در جشنواره فجر رونمایی شود. مروری بر اتفاقات و حواشی این فیلم خواهیم داشت.

خلاصه داستان فیلم قلب رقه
موضوع فیلم قلب رقه همانطور که از نامش پیداست، بر اتفاقات چند سال اخیر سوریه متمرکز شده و درباره محور مقاومت و رویدادهای منحصر به فردی است که در این عرصه اتفاق می افتد. رقِه از شهرهای کشور سوریه و مرکز استان رقه است که در شمال شرقی سوریه و در ساحل فرات قرار دارد. Raqqa تقریباً ۴ سال (از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷) پایتخت داعش بوده است.

شادی مختاری در فیلم قلب رقهفیلم قلب رقه

نقد و بررسی فوری فیلم قلب رقه
نکته: این نقد و نوشته‌ها، نظر کوتاه ولی دست‌اول منتقدان و نویسندگان سینمایی است در بار اول تماشای فیلم؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند!

احسان ناظم بکایی
احسان ناظم بکایی

ردپای داعش اگرچه دیر ولی همچنان در سینمای ما دیده می‌شود. این ردپا بیشتر از اینکه محتوایی و مفهومی باشد، اکشن و پرهیجان است. مخاطب ایرانی بیشتر از اینکه با طرز تفکر و علت محتوایی اقبال یافتن ناگهانی آنها مواجه شود رفتارهای اگزجره و بی‌منطقی را می‌بیند که در انبوه انفجارات و موسیقی‌های کوبشی گم می‌شود.

قلب رقه به مانند اسلافش مثل «به وقت شام» چنین است. پیش فرض سازندگان بر این است که مخاطب، قصه داعش را می‌داند، نقشه جغرافیای سوریه و جایگاه رقه را از بر است و اصول تفکرات داعش را شناخته و ابوبکر بغدادی را به خوبی می.شناسد. آنگاه به ناگهان به «رقه سال ۲۰۱۶ میلادی» پرتاب می‌شویم.

راستش فیلم را به تمامه ندیدم. یعنی نشد… چرا؟ چون؛ از بس همه چیز به همان کلیشه‌زدگی بود که از اولین فیلم‌ها با سوژه داعش دیده‌ایم، از بس همه چیز سطحی و ساده و دم‌دستی بود، از بس قیافه‌ها و اکت‌های داعشی همانی است که از زمان «به وقت شام» حاتمی‌کیا دیده بودیم، از بس که اتفاقاتی خلاف آن چیزی بود که برای ما از داعش گفته‌اند. حرفم را درباره کلیشه‌های داعشی فیلم قلب رقه پس می‌گیریم!

بله فیلم از این منظر کلیشه‌شکنی کرده. یعنی زنان (نه! نه! فقط یک زن که نویسنده دوست داشته) چنان قدرتی در حکومت داعش دارد که در همین تهران خودمان می‌تواند سوژه فیلم باشد؛ زنی که هم دکتر است، هم به راحتی فرمانده خونخوار داعشی را پس می‌زند و به خواسته او تن نمی‌دهد، هم هرجا که می‌خواهد (حتی زندان) می‌رود و بی‌مشکل برمی‌گردد و هم سوار هر ماشینی دوست داشته باشد، می‌شود. اصلا دور دور کردن مرد و زن غریبه در رقه چیز عجیبی نیست. ماموران امنیتی هم هرکاری دوست داشته باشند انجام می‌دهند و می‌توانند چندین بار با معشوق خود خلوت کنند…

راستش را بخواهید این حجم از «ساده‌انگاری داستانی و از آن بدتر، القای هیجان و تعلیق با افکت‌های صوتی و اصرار بر تصاویر رایانه‌ای با لانگ‌شات‌های تکراری» از حد و سطح تحمل من بیشتر بود.

اسم دیگر برای فیلم: درورد بر گوگل‌ترنسلیت عربی!

سطح فیلم: رد شدن در هیئت انتخاب و معرفی به جشنواره عمار

۳ نکته از فیلم:

وقتی اوس موسا، شیخ داعشی می‌شود
موسیقی متن تکراری بادیگارد
گریم‌های باسمه‌ای
عوامل و بازیگران فیلم قلب رقه
در فیلم قلب رقه شهرام حقیقت دوست، شادی مختاری، عبدالرضا نصاری، فرهاد قائمیان، هدایت هاشمی، محمدرضا شریفی‌نیا، مصطفی ساسانی، عامر علی و مهدی شیخ عیسی به ایفای نقش می‌پردازند.

عوامل فیلم سینمایی قلب رقه عبارتند از؛ تهیه کننده: سعید پروینی، نویسنده و کارگردان: خیرالله تقیانی پور، مجری طرح: موسسه فرهنگی هنری امام روح الله، مدیر فیلمبرداری: داوود محمدی، تدوین: مهدی سعدی، موسیقی: کارن همایونفر، طراح صحنه: بهنام جعفری طادی، جلوه‌های بصری: حسن ایزدی، جلوه‌های ویژه میدانی: ایمان کرمیان، مدیر صدابرداری: امیر عاشق حسینی، طراحی و ترکیب صدا: امین شریفی، مدیر تولید: وحید مرادی، طراح چهره‌پردازی: احسان رناسی، طراحان لباس: امیر ملک پور و محمود بیاتی، دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز: امید همتی فراز، منشی صحنه: هدیه عباسی و عکاس: مهدی جودی. این فیلم سینمایی محصول بنیاد رسانه‌ای بیان و بنیاد سینمایی فارابی است

شهری که مقر داعش با مردان بی‌سبیل و ریش‌های پشمی بلند و زنان با چادر و برقع‌های سیاه براق بیشتر به مجلس بالماسکه شبیه است. قهرمان قصه چنان راحت با عقبه‌سازی ساختگی در قلب رقه نفوذ کرده که کل هوشمندی ساختار داعش و حامیان عربی و غربی و عبری‌اش را زیر سئوال می‌برد.

تعداد نفوذی‌های ایران در داعش آنقدر زیاد است که منتظریم فرمانده داعش هم یکهو ریشش را بکند و بگوید: «رضاجان! خوبی باباجان؟» قوانین وحشیانه داعش در برابر ریما، سر تعظیم فرود می‌آورد. هر کاری دلش می‌خواهد می‌کند.ریما، ابوعصام رئیس پلیس رقه است اما از وحشی‌گری فقط چشم درانیدن بلد است را به فضاحت می‌کشد و او هم ناگهان مثل عشاق سوسول از کج‌رفتاری ریما، چشمانش پر از اشک می‌شود. جالب اینکه مردم رقه نقشی در فیلم ندارند و هیچ کمکی هم به ایرانیان که ناجیان‌شان هستند نمی‌کنند و تلاش می‌شود چراها و چگونگی فرار و گریزها در هیاهوی موشک و آتش و شلیک گم شود. قلب رقه از جمله فیلم‌هایی است که با نگاه شعارزده و نه عمیق به داعش، بیشتر محملی برای نمایش یک اکشن به شمار می‌رود که قصه و شخصیت‌پردازی خاصی هم ندارد.

۳ نکته از فیلم:

فیلم دیدیم یا زیرنویس؟
چرا وقتی داعش، شهرام حقیقت دوست را زنده می‌خواست، او را با انواع گلوله و موشک هدف قرار دادند؟
چرا شریفی‌نیا نقش عباس را بازی کرد؟
کمال پورکاوه
کمال پورکاوهاگر می‌خواهید نمونه کامل و تام و‌تمامی از تلف شدن پول و سرمایه در راه تولید یک فیلم پرهزینه را از نزدیک تماشا کنید، قلب رقه مجموعه‌ای جامع از این موضوع را به شما ارائه می‌دهد. ساخته خیرالله تقیانی‌پور از لحاظ ساختاری آنقدر شلخته و از نظر روایی آنقدر بی‌در‌وپیکر و نامفهوم است که به سختی می‌توان حتی خلاصه داستان یک خطی و روابط میان شخصیت‌های آن را درک کرد.

قلب رقه یک سوتفاهم بزرگ برای فیلمساز و سرمایه‌گذاری است که نابلدی در داستان‌گویی و شخصیت‌پردازی در فیلمش را پشت مفاهیم مورد علاقه حاکمیت پنهان کرده و با اتکا به تبلیغات سرسام‌آورش می‌خواهد ماحصل کارش را موجه جلوه دهد. سکانس پایانی فیلم یکی از مضحک‌ترین فصل‌های تاریخ سینمای ایران را رقم زده تا در میان آن همه داعشی خونخوار که تنها یک نفر توانایی رانندگی با اتوبوس را دارد(!)،اصلا مشخص نباشد که این جماعت دقیقا قرار است به کجا و برای رسیدن به چه مقصدی رنج سفر در آن بیابان را برای خود هموار کنند؟
در این بین اجرای صحنه‌های اکشن و زد و خورد هم که بیشتر از هر چیز ما را به یاد اتودهای دم دستی یک هنرجوی تازه‌کار انجمن سینمای جوانان می‌اندازد. درنهایت مواجهه با قلب رقه چیزی بیش از یک افسوس بزرگ برای تماشاگر باقی نمی‌گذارد. افسوس از پول و سرمایه‌ای که به خاطر نابلدی کارگردانش به هدر می‌رود.

۳ نکته از فیلم:

فیلمنامه ضعیف و تلف شده
کارگردانی ضعیف صحنه‌های اکشن
موسیقی پر حجم و آزاردهنده
علی نعیمی
علی نعیمیبیش از یک دهه از ظهور پدیده نحس و کثیف داعش در منطقه خاورمیانه می‌گذرد و ایران به عنوان یکی از کشورهایی که درگیر این پدیده شوم بوده است همواره تحت تاثیر کینه و اقدامات این گروه تروریستی بوده. اما با همه این‌ها و حضور مستشاری ایران در منطقه هنوز هم یک اثر درخور توجه درباره این اتفاق ساخته نشده است. بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌ها یک دورنمای کلی از این پدیده دارند که حتی فاصله ساخت فیلم اول تا همین فیلم قلب رقه هیچ تغییری در دیالوگ‌ها و فیلمنامه‌ها و انگیزه‌ها و حتی رویکرد سیاسی و امنیتی و نگاه اعتقادی و اسلامی درون آن احساس نمی‌شود و هیچ پیشرفتی که باعث تماشایی شدن این آثار شود شکل نمی‌گیرد. گریم‌ها همه یکی است. دیالوگ‌ها و حرف‌ها و انگیزه‌های داعشی‌ها یکی است. مانند دهه ۶۰ که تمامی فیلم‌های دفاع مقدسی تصویری یکسان از بعثی‌ها نشان می‌دادند و همگی یک سبیل کوتاه روی لب داشتند داعش هم در نظر سینماگران ایرانی به غیر از یک تصویر تصنعی چیز دیگری درون خودش ندارد.

ساخت فیلم‌های عقیدتی از این دست نیازمند دغدغه و زیست سلحشورانه و باورمند است که متاسفانه درون هیچ کدام از فیلمسازانی که به سراغ چنین سوژه‌هایی رفتند وجود ندارد. یا اگر هم وجود دارد نمود بیرونی ندارد. قلب رقه نیز از این قاعده مستثنی نیست و دلیل ساخت آن بعد از نابودی داعش چیزی جز پر کردن ویترین مدیران فرهنگی نهادهای نظامی – فرهنگی نیست. با این میزان از دغدغه نمی‌توان به جنگ با تهاجم فرهنگی غرب و عوامل آن در منطقه رفت. باید پوست اندازی جدی در این زمینه صورت بگیرد وگرنه سینمای مقاومت کماکان با درجا زدن هر روز از مخاطب امروز دور می‌شود.

۳ نکته از فیلم:

بازی بد و غیر قابل باور هدایت هاشمی
جلوه‌های ویژه
نداشتن خط روایی مشخص در فیلم
سید مهرزاد موسوی

منتشر شده در :2024/02/08 - 10:02|شناسه خبر: 89764 57 بازدید
گزارش خطا:

اخبار و سوژه های خبری خود را برای راه ملت ارسال کنید:

صفحه ارسال خبر - یادداشت

ایمیل گروه خبری راه ملت: [email protected]

تماس مستقیم : 09120139712

نظرات

ارسال نظر جدید

  • آخرین اخبار

آخرین اخبار استان

حمایت می کنیم


ساخت انواع وبسایت
بالای صفحه